همبستگی فمینیستی ضداستعماری و سیاست مکان: زنان جمهوری خواه ایرلند و مبارزات رهایی بخش در فلسطین
آزاده ثبوت
فایل پی دی اف:همبستگی فمینیستی ضداستعماری و سیاست مکان
در این مقاله تلاش کرده ام به مقاومت فلسطین از منظر زنان فمینیست و جمهوری خواه ایرلند نگاه کنم و با واکاوی مکان آنها درنسبت با فلسطین، دریچه ای برای اندیشیدن به مسئله همبستگی فمینیستی فرا ملی بگشایم.
ماهی یک بار با رفقای سوسیالیست ایرلندی دور هم جمع می شویم و از زنان انقلابی ایرلند می خوانیم. در آخرین پنجشنبه کتابخوانی مان، کتاب زندگی نامه خودنوشت الیزابت گورلی فلین از پیشروان جنبش حقوق مدنی را خواندیم. او در خانوادهای بزرگ شده بود که بحث و گفتگو درباره ظلمی که مردم فقیر با آن مواجه بودند، همواره جریان داشت. خانواده فلین هر هفته با فرزندان خود در باشگاه سوسیالیست هارلم حضور می یافتند. در حالی که خواهر و برادر فلین به بازی سرگرم بودند، او در جلسات می نشست و با بزرگسالان وارد بحث سیاسی می شد. فلین اولین سخنرانی عمومی خود با عنوان “سوسیالیسم برای زنان چه خواهد کرد.” را در سن ۱۵ سالگی ایراد کرد. میراث ایرلندی فلین میراثی از سرسختی و رهبری در برابر ظلم و ستم بود که در کودکی درباره اش آموخته بود. او در زندگی نامه خود می نویسد: «آگاهی از ایرلندی بودن در کودکی از طریق آوازهای غم انگیز و داستان های قهرمانانه به ما رسید. مردم ایرلند جنگیدند تا سرزمین بومی خود را از زمین داران خارجی پس بگیرند، به زبان مادری خود سخن بگویند، در کلیسای مورد نظر خود عبادت کنند، مدارس خود را داشته باشند و مستقل و خودگردان باشند. تنفر سوزان از حاکمیت بریتانیا از کودکی و با شیر مادرمان به ما می رسید.”[1]
در ایرلند، زنان زیادی در مبارزه برای یک ایرلند متحد و آزاد از سلطه بریتانیا مشارکت داشتند. بیشتر زنان جمهوری خواه، فمینیست بودند. آنها برای اینکه برابر در نظر گرفته شوند همزمان با استعمار بریتانیا و مناسبات مرد سالارانه در جنبش رهایی بخش ایرلند می جنگیدند. در درون جنبش جمهوری خواهی موقعیت آنها به مراتب شکننده تر از مردان بود. آنها استانداردهای دوگانه جنسیتی را زمانی که به آنها گفته می شد به اعتراضات خود پایان دهند، یا اجازه دهند مردان بار اعتصاب غذا را به دوش بکشند احساس می کردند. آنها اما حاضر نشدند در خانه هایشان بیکار بنشینند و منتظر باشند تا مردانشان آنها را نجات دهند. با وجود همه خطر ها، آنها مشتاق و مایل بودند که خود نجات دهنده باشند.
زنان فمینیست و جمهوری خواهی چون بریجید شِل ماکوسکی[2]، برنادت دِولین[3]، مارِد فارِل[4] هر کدام به طیفی از مبارزه ضد استعماری در ایرلند تعلق داشتنند. مارد فارل مبارزه مسلحانه را انتخاب کرد و رهبری زنان زندانی جمهوری خواه را در زندان آرما[5] به عهده داشت. او به اعتصاب غذایی که بابی ساندز[6] آغاز کرده بود پیوست و در سال های بعد توسط نیروهای ارتش بریتانیا کشته شد. بریجید شِل ماکوسکی از کنشگران ارتش رهایی بخش ایرلند بود و حزب سوسیالیست جمهوری خواه ایرلند را بنیان گذاشت. بِرنادت دِولین مبارزه مدنی را انتخاب کرد و در سن بیست و دو سالگی جوان ترین عضو پارلمان بریتانیا شد.
در طول سال های حاکمیت نظامی بریتانیا، با کنترل شدیدی که بر رفت و آمد مردان در سطح شهر اعمال می شد، این زنان بودند که با گذشتن از ایست های بازرسی عملیات های مخفی را انجام می دادند. خانواده ایرلندیم در خاطرات شان تعریف می کنند که مادرها و مادربزرگ ها در حالی که کالسکه کودکان را هل می دادند اخبار محرمانه و سلاح را برای مبارزان از یک گوشه به گوشه دیگر شهر منتقل می کردند. آن سال ها زنان بسیاری خانه های خود را به مخفیگاه اسناد و ملاقات های سری تبدیل کرده بودند و با وجود کنترل شدید ده ها هزار سرباز انگلیسی، شبکه خانه های امنی را در سراسر کشور برای پناه دادن به چریک های جمهوری خواه و مردان تحت تعقیب گسترانده بودند. برخی از این زنان، به مجلس راه یافتند و اعتراضات سیاسی را ساماندهی کردند. برخی دستگیر، زندانی و کشته شدند. برخی از آنها که در فعالیت های مسلحانه شرکت داشتند توسط مطبوعات و مردم به شدت مورد انتقاد قرار گرفتند، و از سوی جنبش های فمینیستی طرد شدند. این زنان در جنبش جمهوری خواهی ایرلند نقش تعیین کننده ای داشتند و در خط مقدم ایرلند جدیدی بودند که هنوز در حال ساخته شدن است.
من در گقتگوهایم با این زنان اغلب دریافته ام که آنها خود را ملزم به انتخاب میان جمهوری خواهی یا فمینیسم نمی دانستند. بلکه فمینیسم خود را از طریق جمهوری خواهی شان نشان می دادند. برای آنها جمهوری خواهی و آزاد سازی سرزمین یک مطالبه فمینیستی بود و جریان فمینیسم جمهوری خواهانه ای که در ایرلند شکل گرفت در بطن یک مبارزه ضد استعماری. من دیده ام که چگونه اعتقاد قلبی این زنان به مریم مقدس بر هنجارها و زنانگی آنها تأثیر گذاشته است و اقتدار قابل توجهی به آنها در خانواده بخشیده است. همچنین شاهد بوده ام که این زنان چگونه در جایگاه مادر باورهای جمهوری خواهانه خود را به فرزندانشان منتقل کرده اند.
وقتی از بِرنادت دِولین پرسیده شد که آیا او هرگز خشونت را در سال های جنگ استعماری ایرلند توجیه میکند، پاسخ داد:
من هرگز خشونتی بر نیانگیخته ام. من هرگز آغاز کننده خشونت نبوده ام اما میتوانم این واقعیت اجتنابناپذیر را درک کنم و در زمان رویداد خشونت، ضعیفترین فرد یک مبارزه را محکوم نخواهم کرد. من از جنگ بیزارم، هیچ خیری از آن حاصل نمی شود. اما اگر میخواهیم در مورد اینکه کجا باید متوقف میشود گفتگو کنیم، باید از همان جایی که شروع میشود متوقف شود.
او افزود: “پس آیا من با خشونت مخالفم؟ آری. آیا من یک پاسیفیست (کسی که جنگ را در هر شرایطی غیر مجاز می داند) هستم؟ خیر[7] “
بِرنادت دِولین به مدت نیم قرن یک چهره برجسته و شناخته شده در جنبش جمهوری خواهی در ایرلند بوده است. او پنجاه سال هم هست که از سرمایه اجتماعی خود برای دفاع از حقوق سیاهان، فلسطینی ها و سایر ملل تحت ستم استفاده کرده است. من از نزدیک شاهد مبارزه پرشور او در دفاع از حقوق کارگران و پناهجویان بوده ام و صراحتمثال زدنی ش را در محکوم کردن سیاست های مهاجرتی نژاد پرستانه در جلسات رسمی با نمایندگان وزارت کشور بریتانیا دیده ام. او در هفته های پیش در یک راهپیمایی صد هزار نفری در دوبلین یکی از تاریخی ترین سخنرانی های خود را ایراد کرد و با جسارت همیشگی اش خطاب به دولت ایرلند گفت:
“فلسطین، امروز آزمونی برای انسانیت ما ست، آزمونی برای کشور ماست و آزمونی برای سیاست ماست. ایرلندی های هم نسل من، و آن دسته از ما که از شمال می آییم می دانیم تروریست خواندن کل یک جامعه یعنی چه، می دانیم وقتی تمام یک جامعه مجرم تعریف می شود یعنی چه. چگونه کسی می تواند تاریخ این کشور را فراموش کند؟ زمانی که ما در اینجا برای استقلال خود می جنگیدیم ، جنگ ما قانونی نبود. آن زمان که ما هیچ جایگاهی نداشتیم چرا که دولتی از آن خود نداشتیم، این سیاهان بودند که در دفاع از ما در سازمان ملل متحد صدایشان را بلند کردند. امروز هم آمریکا و بریتانیا و فرانسه به تروریست نامیدن گروه های فلسطینی و لبنانی و یمنی مشغولند اما کسی باید به یادشان بیاورد آمریکا توسط افرادی تأسیس شد که بریتانیا آنها را تروریست میخواند، جمهوری فرانسه توسط افرادی تشکیل شد که پیشتر به آنها تروریست می گفتند. باید جلوی این مزخرفات را بگیرید. آیا فکر کرده اید که قانون شما قویتر از زندگی و آزادی مردم است؟ خیر. من به مردم فلسطین می گویم تا زمانی که شما تاب بیاورید و مقاومت کنید، ما کنار شما ایستاده ایم و با شما تاب می آوریم و مقاومت می کنیم، به امید فلسطین آزاد!”[8]
برنادت دِولین با نور تاباندن بر تاریخ مبارزات ضد استعماری در ایرلند به یادمان می آورد که استعمارگر نه تنها درصدد پاکسازی قومی و استثمار اجتماعی و اقتصادی است بلکه با تحمیل نظام فکری و معرفتی خود به میدان مبارزه، یک هژمونی سیاسی و اخلاقی تعریف می کند تا از قبل زمینهای برای محکومیت هر گونه مقاومت فراهم شود. اینکه “هر مقاومتی از سوی فلسطینی ها با سرکوب مواجه میشود؛ بایکوت و خروج سرمایه و مقاومت اقتصادی برچسب سامیستیزی و تروریستی بودن میخورد. رفتن به سراغ دادگاه کیفری بینالمللی یا دیوان بینالمللی دادگستری از سوی سیاستمداران اسرائیلی تروریسم حقوقی نامیده می شود؛ و حتی نوشتن، کار فرهنگی یا کنشگری دانشجویی یکجور تروریسم فکری تلقی میشود” ( طارق بقعونی، ترجمه سید سجاد هاشمی نژاد)، به یادمان می آورد که مسأله در اینجا مقاومت است. مسأله اینجاست که ملل تحت استعمارهیچ گاه حقی برای مقاومت نداشته اند. اینجاست که برنادت دِولین با به چالش کشیدن مفاهیم تحمیل شده از سوی قوانین و مقررات استعماری، سخن نادره شلهوب کوارکیان[9]، محقق و فمینیست فلسطینی را در گوش هایمان طنین می اندازد که می گفت در سرزمین های فلسطینی قانون به ابزار ظلم تبدیل شده است و استعمار در همه جا به صورت قانونی انجام می شود.
فمینیست های ایرلندی همچون برنادت دِولین، مارِد مک گوآر[10]، پاتریشیا مک کئون[11] و آیلیش رونی[12] مبارزه علیه استعمار را به نحو سیاسی و اجتماعی و نه صرفا به نحو انتزاعی یا فلسفی می فهمند. از این رو مواضع آنها از درون نیروهای سیاسی، فشارها و تضادهای گروه های اجتماعی فرودست و به حاشیه رانده شده پدیدار می شود. آنها نسبت به قدرت، سلطه و نابرابری که در گفتمان استعماری نمود پیدا میکند و یا بازتولید میشود حساس هستند و به ساختِ اجتماعیِ ادعاهای معرفتی و اینکه چگونه این ادعاها به اَعمالِ قدرت پیوند خوردهاند توجه میکنند. بِرنادِت دولین در سخنرانی اخیرش به یادمان می آورد که استعمارگران همیشه کوشیده اند تا از جنبشهای ضد استعماری سیاستزدایی کنند و آنها را به گروه هایی تروریستی تقلیل دهند در حالی که این جنبش ها همه از دل مطالباتی سیاسی و بر حق برآمده اند. غسان کنفانی نویسنده، رمان نویس و مبارز فلسطینی سال ها پیش گفته بود: “آنچه در فلسطین اتفاق می افتد یک جنگ داخلی نیست. یک جنبش آزادی بخش است و مردمی که برای بدست آوردن حقوق خود از استعمارگران شان و از قدرت های امپراتوری می جنگند.”[13]
بخشی از تحقیقات، نوشته ها و تدریس من در حوزه استعماریت[14]، مبارزات جنسیتی و سیاستهای روزمره زندگی است. من از تبادل دانش با ملت های اشغال شده و مقاوم در برابر استعمار بسیار آموخته ام. اینکه ایرلندی ها، فلسطینی ها و کشمیری ها چگونه میان مبارزات رهایی بخش متنوع خود در برابر خشونت دولتی، استعماری و نژادپرستانه ارتباط برقرار می کنند. این که کشمیری ها چگونه از آزادی و حق بازگشت فلسطینی ها به سرزمینشان حمایت می کنند و بالعکس. من همچنین به ابعاد مختلف حمایت اخلاقی، فکری، سیاسی و معنوی از آزادی های یک مردم فکر کرده ام و شاهد همبستگی های تاریخی، زیبا، شجاعانه و آینده محوری که برای باز پس گیری زمین، زندگی و کرامت انسانی تلاش می کنند بوده ام. درک من از استعمار ماندگار[15] از نوشته های محققان فلسطینی و ایرلندی و از گفتگو و همزیستی با آدم های معمولی این دو جغرافیا تأثیر می پذیرد. به عنوان یک فمینیست فرامرزی که سالیان طولانی از جنبش های زنان در کشورهای مختلف آموخته است، به این می اندیشم که چطور هر جغرافیا و میدان مبارزه ای، آگاهی فمینیستی متفاوتی را خلق می کند. این روزها بیش از هر زمان به تفاوت ها و شباهت ها، ویژگی ها و نسبت های میان این فمینیسم های ناهمگون و همبستگی های جهانی فکر می کنم. اینکه چطور گروه های فمینیست ایرلندی همچون جنبش فمینیستی سوسیالیستی رُزا[16]، مادران علیه نسل کشی[17] و مردمِ صلح[18] تلاش می کنند حاشیه ها را به عنوان مرکز خود انتخاب کنند و مساله فلسطین را از منظر یک انسان فلسطینی درگیر استعمار و نسل کشی ببیند، در حالی که گفتمان فمینیستی رایج در ایران هنوز نتوانسته است انسان فلسطینی را در مرکز مساله خودش قرار دهد. در حلقه های فمینیستی فارسی اغلب به زنان فلسطینی به عنوان زنانی جنگ زده ارجاع داده می شود و به مشکلات آنها به مثابه بحرانی بشردوستانه پرداخته می شود. این گفتمان پیوسته از لزوم رهایی زنان فلسطینی سخن می گوید اما خود را ملزم به خواندن اندیشه های آنان نمی داند، به زنان فلسطینی اندیشنده ارجاع نمی دهد و اندیشه آنها را قابل گفتگو نمی داند. معدود گروه هایی هم که از کنش های مقاومت مندانه و انقلابی زنان در فلسطین سخن می گویند فمینیسم انقلابی شان در فیگور لیلا خالد منجمد شده است و نسبتی با مبارزات انقلابی زنان در لحظه کنونی ندارند. این گفتمان، به طرز معناداری درباره مبارزات و مقاومت های زنان فلسطینی ساکت است و آنها را قربانیان محضی نشان می دهد که نیاز به نجات دهنده دارند. مریم الدوساری[19] توضیح می دهد که چرا این رویکرد بخشی از یک الگوی نگران کننده است. شکلی از فمینیسم که به ساختارهای قدرت استعماری و امپریالیستی در هم تنیده شده و با سیاست زدایی از یک جنبش رهایی بخش ضد استعماری، از مردان فلسطینی تصویری تروریستی می سازد و زنان و کودکان و افراد کوئیر را به موارد بشر دوستانه تقلیل می دهد. جریانی که احساس می کند برای محکوم کردن خشونت اسرائیل، باید ابتدا مقاومت فلسطینی ها را محکوم کند بی توجه به اینکه در سرزمین اشغالی این مردم اشغال شده اند که حق دفاع از خود را دارند، نه اشغالگر. فمینیست ایرلندی می داند که محکوم کردن همه چیز و عقب نشینی ممکن است به نظر اخلاقی برسد، اما این گونه مواضع چیزی جز یکسان سازی مستعمره شده با استعمارگر نیست. یکسان سازی که در خدمت تقویت ساختارهای قدرت است و چرخه خشونت را تداوم می بخشد.
رمزی بارود، روزنامه نگار فلسطینی و سردبیر نشریه پلستاین کرونیکل[20] در روزهای آغازین نسل کشی گفت:
” بیایید صادق باشیم، شما فلسطینی ها را تنها وقتی که قربانی هستند دوست دارید. سال ۲۰۲۲ خشونت بار ترین سال علیه فلسطینی ها در کرانه باختری بود. سال ۲۰۱۴ مخرب ترین جنگ در تاریخ جنگ های غزه بود شما برای احساس راحتی خودتان دوست دارید تصاویر قربانیان فلسطینی را در تلویزیون و شبکه های اجتماعی نمایش دهید بدون اینکه آنها قوانین خاصی که شما برایشان گذاشته اید را زیر پا بگذارند. فلسطینی به عنوان مبارز برای شما مساله ساز است. مردمان غرب و حتی خاورمیانه دوست دارند فلسطینیها را به مثابه یک قربانی ببینند. پناهندگانی قربانی که در اردوگاههای آوارگان زندگی میکنند و در انتظار کمک های بشر دوستانه هستند. هدف غایی مقاومت فلسطین این است که نشان دهد ما قربانی نیستیم، نمیخواهیم قربانی باشیم تا از نظر سیاسی به نفع شما باشد. نمیخواهیم قانونی را بپذیریم که برای همیشه ما را قربانی می خواهد. ما بیش از قربانیان محض هستیم، ما می خواهیم در شکل دادن به آینده خودمان سهمی داشته باشیم. مردم غزه خود را به مثابه قربانی نمی ببینند، آنها افرادی هستند که خود را درگیر یک کنش مقاومت مندانه می بینند. بله ممکن است ما را قربانی کنید، اما نه، ما هرگز نقش قربانی را نخواهیم پذیرفت، ما بزرگتر از این هستیم، ما مبارز هستیم و به هر طریق ممکن مقاومت می کنیم.”
هم نظر با رمزی بارود دکتر عایشه خان، پژوهشگر پسا استعمار می گوید: «مردم ترجیح می دهند که ما را به عنوان یک جنازه ببینند تا مبارزان آزادی. آنها دایما به ما می گویند: “فلسطین آزاد باد!” خب، اما آیا می دانید برای آزادی فلسطین چه باید کرد؟ جهان به دیدن اجساد گرسنه، نحیف، کتک خورده، خون آلود، مثله شده، بی دست و پا، بی سر، مرده و پوسیده ما که روی صفحه نمایش قرار می گیرند عادت کرده است – این یک خبر “عادی” است. با این حال، اگر جرأت کنیم در برابر نابودی خود به هر طریقی که واقعاً وضعیت خشونتآمیز موجود را تهدید میکند مقاومت کنیم، به عنوان متجاوز معرفی خواهیم شد. برای جلب هرگونه همدردی جهانی، همیشه ابتدا مجبوریم کسانی از خودمان را محکوم کنیم. این مناسبات قدرت در پوشش رسانهای از جنایات هولناک غزه که توسط رژیم استعماری صهیونیستی به عنوان بخشی از نسلکشی و اشغال ۷۵ ساله فلسطین در غزه رخ میدهد، آشکار است. رسانه ها به طور انتخابی «زنان و کودکان» را به عنوان قربانیان درمانده، مطیع و منفعل یک «بحران انسانی» مبهم یا تراژدی بی نام برجسته می کنند. حال آنکه پسران و مردان به عنوان “تروریست هایی” شیطانی شناخته می شوند، در حالی که مرگ، روایت ها و رنج آنها به طور استراتژیک پاک می شود تا نسل کشی را تسهیل کند.”[21]
” در رویارویی با نسلکشی چگونه می توانیم فمینیسم را تمرین کنیم؟ ” این پرسشی است که سارا احمود فمینیست و انسان شناس فلسطینی [22] طرح می کند. به باور او گفتن حقیقت به عنوان یک فمینیست در این لحظه مستلزم رد روایت های استعماری و باز پس گیری جسورانه قدرت و خلاقیت نیروی زندگی است که همیشه به عنوان زنان بومی در اختیار داشته ایم و پرورش داده ایم، قدرتی که همیشه در خدمت از بین بردن استعمار مستعمره نشینان و جنگ نسل کشی بوده است. همچنین، گفتن حقیقت تقویت کننده بینش ما برای آزادی و کرامت است. سارا احمود در شرح جنبش های فمینیستی بومی فلسطین می گوید: ” هنگامی که در مورد شرایط زنان فلسطینی صحبت می کنیم، در مورد زنان بومی صحبت می کنیم که در یک پروژه مستعمره نشین برای بازسازی زندگی فردی و اجتماعی خود مقاومت می کنند. استعمار مستعمره نشین بر منطق حذف انسان بومی شکل گرفته است. پروژه ای است که یک نظام بومی و بافت مردمی آن را تخریب می کند تا به جای آن یک موجودیت مستعمره نشین جدید شکل بگیرد. این یک پروژه ساختاری و مستمر است و نه یک رویداد، به همین دلیل است که می گوییم اتفاقی که در نکبت سال ۱۹۴۸ افتاد، آغاز ساختار خشونتآمیزی است که به طور مداوم شرایط را برای زندگی فلسطینیها در پروژه مستعمره نشینان غیر ممکن می کند. تنها با در نظر گرفتن این چارچوب و خشونتی که بر بدن ها و فضاهای زنان فلسطینی در طول زمان و در شکافهای جغرافیایی اعمال میشود میتوان جنبش های فمینیستی بومی که در فلسطین شکل گرفته را فهمید. سارا احمود تأکید می کند که جنسیت و سیاست جنسی عمیقاً با تاریخ خشونت نژادی در اسرائیل گره خورده و در هسته پروژه استعماری مستعمره نشینان قرار گرفته است. “
در یکی از مصاحبه های تاریخ شفاهی که با بازماندگان نکبت (نسل اول آوارگان فلسطینی) در لبنان انجام می دادم زن کهنسالی رویداد های سال های آخر زندگی در فلسطین و وقایعی که به آوارگی خانواده اش منجر شده بود را شرح می داد. از او پرسیدم دقیقا از چه زمانی متوجه شدید که شرایط دیگر عادی نیست؟ گفت: “از زمانی که مجبور شدیم روغن زیتون مورد نیازمان را از مغازه تهیه کنیم. تا پیش از از دست دادن زمین های مان خودمان تولید کننده زیتون بودیم و از فروش آن امرار معاش می کردیم. حیات ما به زیتون وابسته بود. زیتون غذای ثابت سفره های ما بود. ما از روغن زیتون در خانه هایمان برای پخت و پز، شست و شو، تسکین درد، آرایش و مصارف دیگر استفاده می کردیم. حالا روزی رسیده بود که باید زیتون مورد نیاز خود را از مغازه دارها می خریدیم.”
زمین برای آن زن فلسطینی چیزی بیش از وسیله ای برای امرار معاش بود. زمین با هستی او گره خورده بود. پاتریک وُلف که او را به عنوان بنیانگذار نظریه استعمار مستعمرهنشین (سِتِلر کولونیال ستادیز) می شناسند در اثر بسیار مهمش به نام ” استعمار مستعمره نشین و حذف بومی” می نویسد: “زمین زندگی است – یا بعبارتی، زمین لازمه زندگی است. بنابراین بازپس گرفتن زمین می تواند در واقع، بازپس گیری زندگی باشد.” پیوند عمیق زنان بومی فلسطین با زمین در ابعاد مختلفی از زیست روزمره آنها رؤیتپذیر است. به عنوان مثال هنر سوزن دوزی (تطریز) زنان در هر منطقه ای متاثر از جغرافیا و مناظر آن منطقه بوده است. زنان فلسطینی آواره از یافا که امروز در اردوگاه ها نقش مزارع پرتقال را سوزن می زنند رابطه خود با زمین را نه به عنوان چیزی در دوردست، بلکه به عنوان مکانی ملموس برای پا گذاشتن دوباره تصور می کنند. برای زندگی که در آن از حق حرکت آزادانه برخوردار باشند، آزاد از حصارها و موانع، عاری از بازرسی، آزاد برای دور هم جمع شدن و گفت و گو کردن، آزاد برای لذت بردن از یک رابطه عمیق با زمین. رابطه ای که بر اساس دوست داشتن است و نه مالک بودن. جِنان المطري[23] داستان سرا و تهیه کننده فلسطینی پس از شکستن حصر غزه در هفت اکتبر نوشته بود:
بسیاری از شما از ما می پرسید “همه اینها برای یک قطعه زمین” ؟ اگر قرار است یک چیز را از جوامع بومی یاد بگیرید – بگذارید این باشد که زمین ها آن طور که برای شما در یک تفکر استعماری به کالا تبدیل شده اند برای ما “قطعات املاک” نیستند. ما زمین هستیم. زمین ما است. ما یکی هستیم. تا زمانی که این را درک نکنید، هرگز مبارزه و مقاومت ما را نخواهید فهمید.
برای انسان بومی قراردادن زمین در مرکز مبارزه دقیقا به معنی مبارزه با تمامی ساختارهای اجتماعی نابرابر و استعماری و نژادپرستانه است. فرانتس فانون این موضوع را به ملموس ترین شیوه در کتاب دوزخیان زمین بیان کرده است: «برای مردم مستعمره، اساسیترین ارزش و انضمامی ترین مساله در درجه اول زمین است: زمینی که برای آنها نان و بالاتر از همه کرامت به ارمغان میآورد»[24]. در این بستر است که “فمینیسم فلسطینی به شکلی رادیکال با فرآیند «استعمارزدایی» هدایت میشود و بر اهمیت سیاسی و فوریت جنبش فلسطینی بر رهایی از استعمار تاکید می کند. این فمینیسم با مقاومت در برابر عادی سازی خشونت و سرکوب و هژمونی ایدئولوژی صهیونیستی در تمامی جنبههای زندگی عمومی، به ویژه در فضاهای زنانه رویکرد فمینیستی را بر پایه عدالت تحولی و دانش بومی بازتعریف میکند.” (سارا احمود)
رانونا کوکانن محقق حوزهی فمینیسم بومی و عضو سازمان علوم سیاسی و مطالعات بومی در دانشگاه تورنتو با اشاره به درآمیختگی اندیشهی فمینیستهای اروپای شمالی با نگرشهای استعمارگرایانه اذعان می دارد: “جریانهای اصلی فمینیستی، آشکارا یا در پرده، مبارزات زنان بومی را بهعنوان بخشی از جنبشهای فمینیستی نمیپذیرند، یا مبارزات آنها را در سطوحی پایینتر از این جریان میشناسند؛ مگر اینکه صحنهی اصلی مبارزاتشان، محدود به برابری جنسیتی باشد. زنان معترض بومی با به نقد کشیدن زنان سفیدپوست لیبرال نشان داده اند که تمرکز انحصاری بر تبعیضهای جنسیتی به معنای نادیده گرفتن خشونتهای ساختاریافتهای است که در بطن زندگی زنان بازتولید میشوند.
بل هوکس فمینیست و کنشگر اجتماعی آمریکایی در کتاب ” انتخاب حاشیه به عنوان یک فضای گشودگی رادیکال” بر اهمیت حاشیه به عنوان مکانی که امکانات رادیکالی را برای تجربه زیسته و شکوفایی در اختیار ما می گذارد تاکید می کند. او از حاشیه های عمیقی نام می برد که در آن می توان ماندن را انتخاب کرد و به تولید مقاومت پرداخت. برای فمینیست های ایرلندی که به همبستگی با فلسطین برخاسته اند، ایستادن در حاشیه یک موقعیت مکان مند معرفت شناسانه و سیاسی است. آنها “حاشیه ها را به عنوان مرکز خود انتخاب می کنند و در حاشیه ی نظریه پردازی فمینیستی مبتنی بر حقوق بشر، در حاشیه حکمرانی شکل گرفته درون نهادهای قدرت که در خدمت منافع غربی است قرار می گیرند” (لیلا ابو لغد). فمینیسم تراملی در ایرلند همیشه ضد استعماری و ضد امپراتوری بوده و متعهد به مبارزات گسترده تر برای عدالت اجتماعی و اقتصادی است. در این چارچوپ هم هست که فمینیست هایی چون برنادت دولین تاکید می کنند مساله در فلسطین، «محکومیت جنگ» و «دفاع از صلح» نیست چرا که پای یک استعمار ماندگار، آپارتاید و اشغال نظامی طولانی در میان است. آنها فمینیسم را هم بهعنوان یک تفکر رهاییبخش و هم بهعنوان کنشی میبینند که با بیعدالتی و ظلم مبارزه میکند و در درجه اول به دنبال اجرای عدالت و از بین بردن عدم تعادل قدرت است. از این روست که تسلیم روایت های لیبرال و استعماری از فمینیسم نمی شوند و از مردم فلسطین و مقاومت آنها با تمام ابزارهای موجود حمایت می کنند.
چاندرا تالپاد موهانتی، نظریه پرداز فمینیست پسااستعماری و فراملی می گوید: “مقولههای فمینیستی غربی و جهان سومی، مقولههای تجسم یافته، جغرافیایی یا فضایی تعریف شدهای نیستند. بلکه به فضاها و روشهای سیاسی و تحلیلی استناد میکنند – همانطور که یک زن از جغرافیای جهان سوم میتواند گرایش فکریش متاثر از فمینیسم غربی باشد، یک فمینیست اروپایی نیز میتواند از فمینیسم جهان سومی تاثیر بپذیرد.” در حالی که گفتمان غالب فمینیسم ایرانی با محکومیت های فرادستانه حق مقاومت فلسطینیان را به حاشیه می راند و همبستگی خود با فلسطین را در نسبت با ستمدیدگی و رنج آنها تعریف می کند “و نه در مبارزه آنها برای آزادی” (فادی جوده) ، گروه ها و نهادهای فمینیستی ایرلندی، همبستگی خود را با مقاومت مردم فلسطین بهعنوان یک مبارزهی آزادیبخش ضداستعماری در همه اشکال آن ابراز کرده اند. زنان فلسطینی امروز بیش از همیشه تاکید می کنند که همبستگی واقعی در دفاع از حق مقاومتکردن آنهاست و در مبارزهی آنها برای آزادی، عدالت و حق تعیین سرنوشت. خالده جرار[25]– زن مبارز انقلابی – که برای پنجمین بار به اسارت در زندان های اسرائیل در آمده اخیرا در نامه ای خطاب به همرزمانش در غزه نوشته است: “سال ۲۰۲۳ به عنوان سالی در تاریخ ثبت خواهد شد که در آن ستم دیدگان فلسطین شجاعانه در برابر فاشیسم استعماری ایستادند و در دفاع از خانه، انسانیت و جان خود فریاد زدند. آزادی در راه است: زمان نابودی بردگی و خالی کردن زندان هاست “
بورسا در مقاله ” به سوی یک سیاست مکان: بازاندیشی حاشیه بودگی”[26] به اهمیت موقعیت مندی و شیوه هایی که به میانجی این موقعیت، بازنمایی های مشخصی از حال و گذشته تجربه می کنیم اشاره می کند. من از تلاش او برای تأمل در «فضاها و مکانهایی که از گذشتگانمان به ارث میبریم، اشغال میکنیم و به زندگی ما به چارچوب مشخصی میدهند» الهام میگیرم. این فضاها، شیوههای ما برای دیدن جهان، تعهدات نظری و سیاسی و سرمایهگذاریهای مفهومی ما از جمله شیوههایی که به تحقیقات دیگران استناد می کنیم را شکل می دهند. اینکه آیا در راستای بخشی از تعهد مان به سیاست انتقادی مکان، در تحقیقات خود به محققانی که در حاشیههای آکادمی فضا اشغال کرده اند، ارجاع می دهیم؟ در طول پنج ماه گذشته عمیقا به این سوالات فکر کرده ام که چرا در گفتگو ها و متون نوشته شده درباره فلسطین در رسانه های فارسی تجربه انسان فلسطینی دیده نمی شود و در تحلیل های فمینیستی به اندیشه ها و مواضع سیاسی نویسندگان زن و کوئیر فلسطینی ارجاع داده نمی شود.
ما برای رویارویی با جهان به شیوه های خاصی – از طریق آموزش های رسمی و غیررسمی – اجتماعی شدهایم. باید به شیوه هایی که به میانجی آنها خود را به گروه های دیگر منتسب کرده ایم توجه کنیم. به عنوان مثال، آیا ما فمینیست های ایرانی می توانیم بدون مرکز قرار دادن خودمان و ارجاع مدام به حاکمیت سیاسی که در آن زیست می کنیم با فلسطین روبرو شویم؟ آیا ممکن است فلسطین را نه از لنز “ایران” که به مثابه یک موجودیت مستقل ببینیم؟ چطور می توان در این فضای نابرابر تولید اندیشه و سیاست تمهیدی انجامید که دانش های فمینیستی و بومی فلسطین هم شنیده شوند و در گفتگو با آنها اشکال جدیدی از همبستگی شکل بگیرد؟
برای اینکه شکلهایی از همبستگی که عاری از روابط استعماری و استثماری هستند خلق کنیم به خود انتقادی مدام نیاز داریم. اینکه کجا زندگی می کنیم، چگونه زندگی می کنیم، رابطه ما با نظام ها و ساختارهای اجتماعی که ما را احاطه کرده اند عمیقا به فعالیت هایی که انجام می دهیم، هویت ما، موقعیت ما و جایگاه ما در یک بستر فرهنگی و بازنمایی گسترده تر مرتبط است. از این رو “کنش های همبستگی باید مدام مورد بازنگری و واکاوی قرار گیرد. همبستگی باید به مثابه یک سرمایهگذاری سیاسی مداوم، یک مسئولیت اخلاقی بدون پاسخهای قطعی، اما در برگیرنده پاسخهای مکانمند، با تمرکز بر صدای انسان های به حاشیه رانده شده، تجربیات و خواسته های آنها باشد.[27] ” (شایسته پاتل)
بازخوانی تاریخ مفصل مبارزات آزادی خواهانه انقلاب ها و مردمان سرزمین های دیگر به ما امکان اندیشیدن درباره سیاست های انتقادی مکان و امکان های همبستگی که در فراسوی مرزها، تفاوتها و زمان روی می دهد می بخشد. برای فمینیست بومی ایرلند و فلسطین مبارزه با استعمار یک دستور کار فمینیستی است. مبارزهای که تنها با آزادی و دستیابی به حق تعیین سرنوشت برای مردم تحت استعمار به پایان می رسد. فمینیستهای بومی در جریان مبارزات خود، «استقلال» و «ملتسازی» را امری جمعی میدانند.[28] به باور آنها مشروعیت مبارزه برای عدالت، آزادی، خودمختاری وحق تعیین سرنوشت، شرط و شروط ندارد از این رو همبستگی خود را با مقاومت فلسطین در همه اشکال آن ابراز میکنند و قاطعانه در برابر بیعدالتی و استعمار میایستند. فلسطینی ها به ما یادآوری می کنند که استعمار زدایی انتزاعی نیست. مادی است. خشونت آمیز است. این محبوب نیست، تمام ساختارهای هیولای دنیای استعماری در برابر آن مقاومت و طغیان خواهند کرد. با این حال استعمار زدایی تنها راه پیش رو است و تنها راه زندگی است.
منابع فارسی
حماس: یک تحلیل تاریخی
دنیل دنویر : برگردان: سید سجاد هاشمی نژاد طارق بقعونی
https://www.tajrishcircle.org/palestine8/
استعمارزدایی از جریان زنان. برگردان: فائقه طباطبایی
تأملی فلسطینی در زمانه نابودی: سیزده مقام برای یک زندگی پس از مرگ، فادی جوده برگردان: مهتاب محبوب
https://www.radiozamaneh.com/790252/
سکوت درباره ی غزه، دیگر به عنوان یک گزینه پیش روی فمینیست ها نیست. مریم آلدوسری برگردان: کالکتیو ز.ز.آ
منابع انگلیسی
Cullinane, J. Elizabeth Gurley Flynn: Forerunner of the Civil Rights Movement
https://archives.evergreen.edu/webpages/curricular/2010-2011/ageofirony/aoizine/josie.html
Ihmoud, S. ‘Ghassa,’ The Lump in One’s Throat Blocking Tears and Speech:
https://www.palestine-studies.org/en/node/1654463
Jacobsen, L., 2020. Women for Ireland: Republican Feminism in the Northern Ireland Troubles. St. John’s University (New York).
Jarrar, Kh. 2024. Freedom is Coming: Shattering Slavery and Emptying Prisons
https://www.jadaliyya.com/Details/45699/Freedom-is-Coming-Shattering-Slavery-and-Emptying-Prisons
Khan, A., 2023. Our boys & men deserve to live, not just our women & children
https://wokescientist.substack.com/p/our-boys-and-men-deserve-to-live
Mohanty, C.T., 1984. Under Western eyes: Feminist scholarship and colonial discourses. Boundary 2, pp.333-358.
Patel, Sh. 2022. Complicity Talk for Teaching/Writing about Palestine in North American Academia
Wolfe, P. 2006. Settler colonialism and the elimination of the native
https://www.tandfonline.com/doi/full/10.1080/14623520601056240
گفتگو با سارا احمود
https://www.youtube.com/watch?v=i3jMflPI5Dw
https://www.youtube.com/watch?v=D7GbROi_Sgw&t=65s
https://www.youtube.com/watch?v=D7GbROi_Sgw
گفتگو با لیلا ابولغد
https://www.youtube.com/watch?v=JQXwiAXlsrI
سخنرانی های رمزی بارود
https://www.youtube.com/watch?v=eINNvqnchC0
https://www.youtube.com/watch?v=ZmR9fwsBEts
سخنرانی برنادت دولین
https://www.youtube.com/watch?v=oYGz32OAGto
سخنرانی نادره شلهوب کوارکیان
https://www.youtube.com/watch?v=r9RAGm-llXI&t=2581s
[1] es/curricular/2010-2011/ageofirony/aoizine/josie.html
[2] Brigid Sheils Makowski
[3] Bernadette Devlin-McAliskey
[4] Mairéad Farrell
[5] HM Prison Armagh
[6] Bobby Sands
[7] Jacobsen, L., 2020. Women for Ireland: Republican Feminism in the Northern Ireland Troubles. St. John’s University (New York).
[8] https://www.youtube.com/watch?v=oYGz32OAGto
[9] https://www.youtube.com/watch?v=r9RAGm-llXI&t=2581s
[10] Mairead Maguire کنشگرصلح ایرلندی که به خاطر فعالیت هایش در پیشبرد صلح در ایرلند شمالی در سال ۱۹۷۶ برنده جایزه صلح نوبل شد.
[11] Patricia McKeown دبیر منطقه ای اتحادیه های تجاری در ایرلند و از اعضای شبکه اتحادیه های تجاری برای فلسطین که بایکوت، تحریم و واگذاری کالاها و خدمات اسرائیلی در ایرلند را ترویج می کنند.
[12] Eilish Rooney
محقق برجسته و کنشگر ایرلندی و از پیشگامان عرصه عدالت انتقالی محلی است. او در طی سال ها کار با گروه های زنان آسیب دیده از جنگ استعماری در شمال بلفاست، مجموعه سازوکارهایی را برای مستند سازی عدالت انتقالی در دوران گذار طراحی کرده است.
[13] https://www.palestine-studies.org/en/node/1654463
[14] Coloniality
[15] Settler Colonialism استعمار مستعمره نشین یا استعمار ماندگار
مردمی از سرزمین مادریشان، از خانههایشان رانده میشوند تا یک «دولتـملت» جدید شکل بگیرد. این تعریف کلی استعمار مستعمرهنشینها است. در یک پروژه استعماری که به دنبال حذف مردم بومی برای جایگزینی با مهاجران استعمارگر است، تداوم و حفظ یک جامعه استعماری در قلمرو سلب مالکیت و حذف فرهنگی، اجتماعی و فیزیکی جمعیت بومی ممکن می شود، روندی که در ایالات متحده، کانادا استرالیا، زلاند نو، ایرلند و اسرائیل اتفاق افتاده است. پاتریک وُلف که او را به عنوان بنیانگذار نظریه استعمار مستعمرهنشین می شناسند از نوادگان خانواده های کاتولیک ایرلندی و یهودی آلمانی بود. او ادبیات نقادانه ای خلق کرد و برای نخستین بار به مردم بومی این امکان را بخشید تا تجربه زندگی خود را در سرزمینهایی که از آنها ربوده شده است فهم پذیر کنند و به کسانی هم که در آن سرزمین ها ساکن شده امکان داد تا جایگاه خود را در آن سرزمین به سرقت رفته تغییر دهند.
در این پارادایم، استعمار ماندگار یک ساختار است نه یک رویداد، و حذف انسان بومی به عنوان یک “منطق” و یک “عمل” در سطوح مختلف و به طرق متعدد عمل می کند تا سیستم های بومی زندگی و سرزمینی را از بین ببرد. این پارادایم به مستعمره نشینان امکان می دهد که به عنوان بخشی از این فرآیند حذف، ماتریس قانونی، جغرافیایی و اجتماعی خانه های جدید خود را بازنویسی کنند. همچنین به آنها امکان می دهد با عادی سازی امتیازات و شیوه های خشونت، هویت خود را پنهان کنند (و حتی فراموش کنند) و بومی شوند. .
[16] https://rosaireland.nationbuilder.com/
[17] https://www.instagram.com/mothersagainstgenocide/
[18] https://www.facebook.com/peacepeople
[20] https://www.palestinechronicle.com/
[21] Khan, A., 2023. Our boys & men deserve to live, not just our women & children
https://wokescientist.substack.com/p/our-boys-and-men-deserve-to-live
[22] دکتر سارا احمود انسان شناس فلسطینی – چیکانا است که در تحقیقاتش تجارب زیسته، تاریخ، و مشارکت های سیاسی زنان فلسطینی و فمینیسم فلسطینی را گسترش می دهد. او یکی از اعضای موسس کالکتیو فمینیست فلسطینی و استادیار انسان شناسی در کالج صلیب مقدس در ووستر است.
[23] https://www.instagram.com/p/CyMVtWSPeuw/
[24] https://www.goodreads.com/quotes/5008-for-a-colonized-people-the-most-essential-value-because-the
[25] خالده جرار از رهبران برجسته فلسطین، یک فمینیست، مدافع حقوق بشر و عضو سابق شورای قانونگذاری فلسطین است.
او از دهه ۱۹۸۰ در حمایت از اسرای فلسطینی و دفاع از حقوق زنان فعال بوده است. تلاش های او در افشای جنایات جنگی اسرائیل در برابر نهادهای بین المللی او را به هدف مکرر دستگیری توسط اسرائیل تبدیل کرده است. او اولین بار در مارس ۱۹۸۹ به دلیل شرکت در تظاهرات روز جهانی زن بازداشت شد. او مجدداً در سالهای ۲۰۱۵، ۲۰۱۷ و ۲۰۱۹ و۲۰۲۱ دستگیر شد و طی آن ۵ سال را درحبس گذراند
[26] Borsa, J., 1990. Towards a politics of location: Rethinking marginality. Canadian Woman Studies/les cahiers de la femme.
[27] https://www.criticalethnicstudiesjournal.org/blog/2019/6/3/complicity-talk-for-teachingwriting-about-palestine-in-north-american-academia#_edn7=
[28] رانونا کوکانن: استعمار زدایی از جریان زنان
https://bidarzani.com/28436/