1401-02-05
همین حالا وقتِ یک پاسخِ دندانشکنِ همه جانبه است!
آلن بدیو در گفتگو با پیر شایلان
پارسا زنگنه
فایل پی دی اف:آلن بدیو در گفتگو با پیر شایلان
آلن بدیو دربارۀ اختلالِ جهت یابیِ[1] جهان.
بدیو در نوشتارِ «نشانه ایی دربارۀ اختلال جهت یابی جهان[2]» تصویری هراس انگیز از سرمایهداری را ترسیم می کند که همراه با تهدیدهایی متشکل از آشفتگی اقتصادی و جنگ جهانی هستند. او برای مقابله با این تهدیدها خواستارِ یک مقاومت مثبت[3] است، آنهم در چارچوبِ یک «جهتیابی مجدد[4] کمونیستی».
این مصاحبه به تاریخ 2 فوریه 2022 در پاریس انجام شد. ماسکها هنوز روی صورت بود و ارتش روسیه نیز به اوکراین حمله نکرده بود. اما بحثِ موردِ نظرِ این مصاحبه خیلی قبل تر از اینها جدی شده بود. خیلی قبل تر از اینکه در اوکراین جنگ دربگیرد، و یا حتی ماسک زدن به یک امرِ متداول تبدیل شود.
بحثِ این مصاحبه «مواجه شدن با روالِ پیشرفتِ کنونی جهان و اختلالِ جهت یابی در سطوح سیاسی و استراتژیک» است، که همگی ناشی از «مدیریت جوامع» توسط سرمایه داری و «نمایندگان آن» هستند. در اینجا از نظر آلن بدیو می توان وارد دوره ای جدید شد، البته ازطریقِ بازیابیِ «روشهای کمونیسم تهاجمی[5]» و ارائه کردنِ برنامهای که هم شاملِ زمینه هایِ دقیق باشد و هم قادر به ایستادگی دربرابرِ خصوصیسازی.
شایلان: شما در کتابتان «اختلالِ جهت یابیِ جهان» را تحلیل می کنید. این امر چگونه از طریقِ نشان هایِ اختصاصی اش توصیف می شود؟
بدیو: فیگورِ «اختلالِ جهت یابی»، به آن عنوان که بتوان در سطح سیاسی نامش را یک اختلالِ آشکار و قبیح گذاشت، در رژیمی مسلط ظهور می کند که آن رژیم فراخواندۀ «دموکراسی» باشد. من آن رژیم را «کاپیتالو-پارلمانتاریسم[6]» مینامم. این فیگور در کشورهای بزرگِ سرمایه داری، خود را با پیدایشِ یک ناکارآمدی در مدلِ دولتی-سیاسی بروز می دهد، و در فرانسه با ناپدیدشدنِ بالقوۀ چپها در زمانِ انتخابات.
در نتیجه نمایندگی دموکراتیک میانِ اکثریت و اپوزیسیون بسیار بغرنج می شود. یک بخش از آنچه خود را به عنوان اپوزیسیون معرفی می کند، از جناح راست افراطی تشکیل شده که تعداد اعضای آن حتی از چپها هم بیشتر است، که این حاکی از علائمِ یک اختلالِ جهت یابیِ سیاسیِ سیستماتیک است. ما این را با ظهور شخصیتهایی استثنائی[7] مانند ترامپ در ایالات متحده و مارین لوپن یا اریک زمور در فرانسه درمی یابیم.
در یک سطح استراتژیک تر، اختلالِ جهت یابی از این واقعیت ناشی می شود که چیزی که به دست می آید و مورد بحث قرار می گیرد، برآمده از پسِ وضعیت معاصر نیست، زیرا به پدیدۀ جهانی شدن توجه کافی نمی شود.
در سطح جهانی، باید بتوان ساختارهای مسلط را توصیف کرد و از پسِ هویت یابیِ[8] مسیرهایی برآمد که امکان مطرح کردنِ بدیل را فراهم می سازند. این کار انجام نشده است. بسیاری از مردم، از آنچه انجام میشود و از آنچه که اعلام میشود ناراضی هستند، اما با این وجود هیچ نقطۀ مرجعی را هم برای جهتیابیِ خلاقانه و مثبت درنمی یابند. همه این پدیده ها درکنارِ هم برپاسازندۀ اختلالِ جهت یابیِ سیاسی هستند، و لذا نمودِ آسیب شناختیِ گروههای ناسیونالیست و هویتگرا.
شایلان: گویا نظر شما بر این است که «فاکتورهایِ کنشورِ» مربوط به این اختلالِ جهت یابی به گونه ای است که حتی میتواند «بدترینها را مورد پذیرش» کند. سوال: چرا امروزه مسائل «جنایتآمیز» تبدیل به امری جاافتاده شده اند، در حالی که تاریخ بشریت به طور گسترده در مورد آنها هشدار داده است؟
بدیو: راستش را بخواهید برایم جای شک است که «آموزه های عبرت دهنده از سوی تاریخ[9]» خاصیتی روئیت پذیر داشته باشند[10]؛ زیرا یقین دارم که آموزه هایِ عبرت دهندۀ تاریخ مستلزمِ این امر است که جهت یابیِ[11] سیاسی واضح باشد. کمون پاریس را در نظر بگیرید: تا پایان قرن نوزدهم، کمون یک اپیزودِ سراسر رهاشده بود. اما به یاد آورید لحظاتی را که لنین به آن نگریست، تا خود را از سوسیال دموکراسی – که دیگر جا زده بود و وارد جنگ جهانی اول شده بود – متمایز کند، درست در همین لحظات است که میتوان آن را باز-سنجی، باز-تعیین[12] و در روانِ مردم باز-جهت دهی کرد. بنابراین، گاهی اوقات آموزه هایِ عبرت دهندۀ تاریخ دیگر نمی توانند اثر داشته باشند، زیرا دیگر در بافت معاصر تفسیرپذیر نیستند.
امروزه ما شاهد نمودِ دوبارۀ یک راست افراطی بیگانه هراس[13] و نژادپرست هستیم که آماده حذف بخشی از جمعیت کشورمان است. خودشان البته نمی گویند این افراد را باید به کوره های آدمسوزی فرستاد، اما به صراحت اعلام داشته اند: «باید از دید ما محو شوند». نباید از آن به سادگی گذشت.
شایلان: به نظر میرسد تحلیل شما دربارۀ اختلالِ جهت یابی با تحلیلِ زیگموند باومن دربارۀ «گدازش[14]» مطابقت دارد. سوال این است که خودمان را جهتدهی کنیم یا اندکی انسجام پیدا کنیم و چند نقطۀ مرجع پیدا کنیم؟ آیا این را «سیاست کمونیستی» می نامید؟
بدیو: آره. این دو چیز از نظر دیالکتیکی به هم پیوند دارند.
اگر در یافتنِ وضعیتِ نقطه ایِ خود نسبت به نقطۀ مرجع مشکل دارید، پس برای شروعِ یک بازجهت یابیِ تازه نیازمندِ برخی از نقاطِ قابلِ اتکاء خواهید بود. این در واقع همان چیزی است که من آن را یک سیاست کمونیستی می نامم.
اگر امانوئل ماکرون را به عنوان فیگوری برای تنظیمِ کشور با ضروریاتِ جهانی سرمایه داری معاصر تعریف کنیم، آنچه از او برای ما قابل مخالفت است، فقط میتواند واقعیت یک جهتیابیِ متفاوت در این باره باشد.
من معتقدم در عصری که سرمایه داری مدیریت جوامع را به دست گرفته است، جهت یابیِ کمونیستی تنها جهت یابی ای است که قابلیتِ مطرح شدن به کل بشریت را دارد. درواقع ما در نقطه ای هستیم که «امرِ مسلط» [=(سرمایه داری)] به «امرِ جهانی شده» تبدیل شده است و نه تنها با تهدیداتِ شدید نابسامانیِ اقتصادی بلکه با تهدیداتِ شدید جنگ در مقیاس جهانی هم روبرو هستیم. درنتیجه وضعیت کنونی با اوایل قرن بیستم قابل مقایسه است.
شباهتهای میانِ لحظاتِ کنونی با واپسین لحظاتِ منتهی به جنگ 1914 بسیار خیره کننده است – حتی با وجودِ تمامِ بافتهایِ متفاوتی که این دو لحظه [ها] در آن [ها] روی می دهند. ما شاهدِ تضادِ عظیمِ سرمایه داری هستیم، به ویژه تضادِ میانِ چین و آمریکا. اما اروپا: اروپا هنوز در مرحلۀ ساختن خود قبل از ساخته نشدن است، و ابزاری هم برای تشکیل یک قدرت واقعی هنوز پیدا نکرده است.
تجربه نشان داده که اگر بخواهیم مخالفت کنیم، باید بپذیریم که رهبرانِ کشورها نباید عامل سرمایه باشند. ما نمی توانیم رژیم های «دمکراتیک» را حتی با پذیرشِ وجود اپوزیسیون هم معتبر تلقی کنیم؛ چراکه این اپوزیسیون کاملاً صوری[15] است. یک اپوزیسیون واقعی باید رادیکال، اصولی و مبتنی بر این واقعیت باشد: آنچه مورد پرسش است، بینشِ دیگری از جهان، از اقتصاد و از سیاست است. ما باید ریشه ها و روشهای «کمونیسمِ تهاجمی» را بازیابی کنیم؛ و اگر هرچیزی الا این را انجام دهیم، به سمت چیزی خواهیم رفت که دمار از روزگارمان درمی آورد: ظهور راست افراطی و بالارفتنِ نرخِ تهدیدِ چیزی که همیشه درپیوند با بالارفتنِ نرخِ ظهورِ راستِ افراطی بوده است یعنی جنگ.
شایلان: در انتقادات شما هم از جهان کنونی و هم از اعتراضات شدیداً ضد-سرمایه داری، اینطور استنباط می شود که گویا شما با «چپگرایی ای که بدون ارائۀ هیچ چیزِ مثبتی دست به اعتراض می زند» رفتارِ منعطفانه ای ندارید. دراین باره شاید طرزِبرخوردِ آشتی جویانه تری را از شما انتظار داشتیم…
بدیو: خب این اعتراض علیه سرمایه داری تا حد زیادی جعلی[16] است: واژه «سرمایه داری» به زبان می آید، اما در فرهنگِ داخلیِ مطالبات و اعتراضات.
یک نوع اعتراضاتِ سلبی در مقیاسِ کلیِ برعلیه وضع موجود، که تا اندازه ای غیرِمادی[17] نیز است، نسبت به حکومت وجود دارد، اما دریغ از ذره ای بینشِ کلی، دربارۀ آنچه که بایدِ بدیلِ نظمِ موردِ انتقاد باشد. نفیِ محض[18] در سیاست یک امرِ فاقدِ معناست! این را بیشتر به این خاطر گفتم، چون خودم آن را تجربه کرده ام! – تمرین کرده ام.
اعتراض همیشه باید بدیلی داشته باشد، تا بتواند نسبت به طرف مقابل در یک موضعِ انتقادیِ نتیجه بخش بایستد. در صورتی که بدیل نداشته باشیم، واکنشِ متقابل به اعتراض ما همیشه این خواهد بود: راه دیگری وجود ندارد. درنتیجه خود را خلع سلاح خواهیم یافت.
اگر مارکسیسم را به یک «نگاهِ بالادستی»یِ بحرانی[19] تقلیل دهیم، واقعاً [به مارکسیسم و به خود] ضررِ بزرگی را وارد کرده ایم. این عمل که بارها هم تکرار شده، همیشه یک درمانِ بسیار ضعیف و ناکارآمد را درپی داشته است. جوهر جنبش کمونیستی، در واقعیت مارکسیستی خود، استوار بر پیشنهادهای مؤثری است که اگرچه در ظاهر نفی کردن به نظر می رسند، اما در واقع روابط قدرت و پیشنهادهای مثبت را پیشفرض قرار می دهند. منفی گراییِ محض[20] نه یک امر مارکسیستی است و نه اصالتِ انقلابی دارد. در حقیقت، این یک «چپگرایی-افراطی»، به معنایِ بدِ کلمه است.
شایلان: شما ، بار دیگر شکست تجربههای گذشته و فعلی را ناشی از «سیاستِ نفیِ سرمایهداری» در عوضِ «بیان[21] کمونیستی» میدانید. این چگونه ترجمه می شود؟
بدیو: در جهت یابیِ مجدد، سنجش [=(ارزیابی)] یک عمل ضروری است. یکی به من بگه کمونیسم الان کجا ایستاده؟!
آنچه برای من ضروری به نظر می رسد گشودنِ یک بحث گستردۀ جهانی است. بحث باید در سطح استراتژیک انجام شود، مانند آنچه میان لنین و کائوتسکی وجود داشت. این باید همزمان با پروراندنِ فعالانِ سیاسی، پژوهشها و حضورپیداکردن در هر جایی انجام شود که پرولتاریا موجود است.
من شاکله ای[22] را پیشنهاد می دهم که در آن می توانیم وجه تمایزِ میانِ سه دوره را از هم تشخیص دهیم. این شالوده[23] با اولین آزمایشاتِ خود دربارۀ طبقه کارگر، در نیمه دوم قرن نوزدهم گسترش یافت. این منجر به ایجادِ احزابِ سوسیال-دمکراتیک شد که از بدترین هم آوریِ سرمایه داری حمایت می کردند: استعمار و جنگ.
مارکس و انگلس در برابر این انحطاط، با سوسیال دموکراسی آلمان گلاویز شدند. سپس، به دلیلِ جنگ، نقد رادیکال به این فسادِ متعلق به سوسیال-دموکراسی از طریقِ حزبِ بلشویکِ لنین آغاز و همچنین ازطریقِ ایجادِ نظمی انقلابی – به رهبریِ حزبِ مرکزیت یافته ای که از کمونیسم نظری حمایت میکرد – تداوم یافت. این مرحله دوم (مرحله احزاب کمونیستی قرن بیستم) اگرچه مرحله ای پر از عناصر گیرا[24] بود، اما شکست خورد؛ زیرا پارادوکسِ دائمیِ کمونیسم دولتی را جایگزینِ افولِ دولت کرد. بنابراین، ما در ابتدای دوره سوم هستیم …
شایلان: از منظرِ برزیستیِ[25] سیّاره ای، گویا درموردِ چالشِ آب و هوا یک نوع حواس جمعی وجود دارد. اما به رغم این، در گفتمان اکولوژیکیِ کنونی، تا آنجا که به موضوعِ زیست محیطی ربط پیدا می کند، شما گویا ابعادِ مذهبی را به روئیت می رسانید. منظورتان چیست؟
بدیو: همانطور که فعالانِ محیط زیست عرضه نمودند، موضوع غیرسیاسی است، و دارای یک بُعدِ مذهبیِ مخفی شده نیز است. من نمی گویم که اکولوژیستها مذهبی هستند، اما متذکر می شوم که به دو دلیل موعظۀ آخرت شناختی[26] آنها به معنای متحدکردنِ مردم در ترسی اساسی است که گشایش فضای سیاسی تازه را ممنوع می کند. دلیلِ اول، فراموش می کنند که سیاست از تضادهای اجتماعیِ عمده تشکیل شده است. درنتیجه با جمع کردنِ همه تحتِ نامِ «سیارۀ عزیزمان» نمی توان سیاست ورزید. دلیل دوم، آنها تنها رویِ یکی از پیامدهایِ سرمایه داری معطوف شده اند و نه ماهیتِ کلی آن. درنتیجه آنها سرمایه داری را به خاطر آلوده کردن سیاره سرزنش می کنند درحالی که مشکل از یک جایِ دیگر آب می خورد.
اگر سرمایهداری بخواهد، میتواند وزارتخانهای برای حفاظت از کره زمین ایجاد کند، اما ماهیت واقعی آن و شکل خاص استثمار آن است که صدمات قابلتوجهی را به بار میآورد.
پس میل کردن به سویِ اشیاء، آن هم بر اساس پیامدهایشان، تنها یک معنی دارد: مکانیسم مرکزیِ آن اشیاء تسخیرناپذیر است. به محض اینکه مسئلۀ پرکردن خزانۀ سرمایه های کلان[27] پیش کشیده می شود، ناگهان همه به سرنوشت این سیاره علاقهمند می شوند!
دوباره تأکید می کنم: من معتقدم در عصری که سرمایه داری مدیریت جوامع را به دست گرفته است، جهت یابیِ کمونیستی تنها جهت یابی ای است که قابلیتِ مطرح شدن به کل بشریت را دارد.
شایلان: بنابراین، «سیاست کمونیستیِ نوشده[28]» چه چیزی را در پی خواهد داشت؟ آیا اولین نقطۀ اتکاء به منظورِ اتحادِ همگان وجود دارد؟
بدیو: مطابق با آن شیوهای که مارکس و انگلس تا حدی ترسیم کردند (از پژوهشِ دربارۀ طبقه کارگر در انگلستان)، برای مطالعۀ تکینگیِ فرانسه نیز میتوانیم توضیح را از مبارزۀ بیقید و شرط علیه خصوصیسازی آغاز کنیم، اما نه به شیوهای تدافعی. این می تواند شاکلۀ[29] برنامه باشد.
ما باید به طور جدی به آن تعبیرِ خاصی رجوع کنیم که مارکس مطرح می کرد و «براندازیِ مالکیت خصوصی» را در شرایط کنونی دوباره فعال کنیم. چرا همۀ دولتها به دنبال خصوصیسازی هستند؟ این می تواند ماهیتِ طبقاتیِ رژیم موجود را آشکار کند.
باید اعتراضات برعلیهِ این زمینه را به طرزی بی وقفه فراخوانی کرد: عدم خصوصی سازی، واژگونشدنِ خصوصی سازی هایی که صورت گرفته و بازسازی یک بخش عمومی بزرگ. آره… این خواسته را می توان درک کرد. به خصوص که ما با مکرون (همان فیگورِ نیابتی سرمایه)، در گیرودارِ مخالف قرار داریم.
شایلان: آیا این موضوع هدایت کننده یک «جهت یابیِ مجددِ» کمونیستی خواهد بود؟
بدیو: این بیماریِ همه گیر، در میانۀ یک حملۀ مخفیانه بر علیه سلامت عمومی رخ داد. خصوصیسازیها پس از تأثیرگذاری بر انرژی، EDF، حملونقل ریلی و SNCF، حملونقل شهری و سلامت، بدون شک مدارس و دانشگاهها را هم مورد حمله قرار می دهد. مواجه شدن با این تهاجمِ عمومیِ سرمایه داری بر علیه برنامۀ ملی شدن مقاومت (اتحاد یکپارچه گولیستها[30] و کمونیستها)، امکان برقراریِ یک پاسخِ دندانشکنِ همه جانبه[31] به زمینه هایِ جامع را به وجود می آورد.
زمانِ به راه انداختنِ یک جنگ مقاومتی فرا رسیده است؛ زیرا این جنگ بر رویِ تمامِ پرسنل مربوطه، از پزشک گرفته تا راننده مترو، و از زباله جمع کن گرفته تا معلم، بر همه و همه تأثیر می گذارد. زیرا تنها دو راه وجود دارد: راه سرمایه داری مسلط که در دورۀ اخیر بسیار موفق بوده است و راه کمونیستی که بسیار ضعیف شده است. و من واقعاً نمیدانم چگونه میتوان علیه اولی بدون احیای دومی مبارزه کرد.
ترجمه به انگلیسی: دیوید فرنباخ
منبع اصلی-فرانسوی (پنجشنبه 17 مارس 2022):
https://www.humanite.fr/en-debat/alain-badiou/alain-badiou-il-est-temps-de-satteler-une-riposte-generale-742499
منبع ثانویه:
https://www.versobooks.com/blogs/5333-it-s-time-for-a-general-riposte-pierre-chaillan-interview-with-alain-badiou
[1] disorientation
[2] Remarques sur la désorientation du monde
[3] positive
[4] reorientation
[5] methods of offensive communism
[6] capitalo-parliamentarism
[7] singular
[8] Identify یا شناختن
[9] lessons of history
[10] تاریخ، شرکتِ بیمه نیست!
[11] orientation
[12] renamed
[13] xenophobic
[14] Liquefaction یا روانگرایی
[15] formal
[16] fictitious
[17] abstract
[18] pure
[19] a critical enterprise
[20] strict
[21] assertion
[22] a schema
[23] foundation
[24] interesting
[25] planetary survival
[26] Eschatological یا فرجامشناسی
[27] big capital
[28] renewed
[29] backbone
[30] Gaullists
[31] general riposte
:کلیدواژه ها