1401-02-02
فصلنامه مطالعات زنان حلقه تجریش
شماره 01: خواهرانگی 1
زمستان 1400 – بهار 1401
هیئت تحریریه
نازیتا شاه اسماعیلی، زاهره دنیادیده، طلیعه حسینی، مائده میرزایی
فایل پی دی اف فصلنامه
برای دانلود روی عنوان زیر کلیک کنید
خواهرانگی 1
مقدمه
اگر «خواهرانگی» را در لغتنامهی میریام وبستر جستوجو کنید، نوشته است:
«1-1. وضعیت خواهر بودن،
2-1. رابطهای خواهرانه،
جمعیت یا جامعهای از خواهران، بهویژه جامعهای از زنان بر مبنایی مذهبی،
همبستگی زنان بر مبنای شرایط، تجربهها یا دغدغههای مشترک»
خواهربودگی یا رابطه خواهری که گاه اتحاد زنان خوانده می شود را برخی شکلی از پیوند عاطفی میان زنها میدانند که مشتمل بر اندیشه و تجربهی پیوند زنان، خودباوری و هویت کشف شده در دیدگاهی زنمحور است. دیلی در کتاب زن و بوم شناسی مدعی است دوستی خواهران از رفاقت های مردانه از بیخ و بن متفاوت است، چون خودتاییدگر است. در برخی متون، خواهربودگی حس علاقه و حمایت تعبیر میشود، در برخی دیگر از نظریات فمینیستی، منظور از این اصطلاح، که در موج دوم جنبش زنان در غرب به وجود آمد، به معنای زنانی است که به دلیل عقیدهی خاصی با یکدیگر متحد می شوند. مری دیلی رابطهی خواهرانگی را همگرایی زیباشناختی زنانهی تاریخچههای زندگی شخصی مینامد. (گشتاسب، 116:1398) یعنی خواهرانگی را به دیدگاهی زیباییشناختی و مبتنی بر زندگیهای شخصی ارجاع میدهد. از منظر گروهی دیگر از فمنیستها، ستم مشترک که ناشی از نهاد مردسالاری در مفهوم اعم آن است، بنیان تاکید بر خواهری به عنوان یکی از مفاهیم بنیادی در جنبش زنان است. یا در تعریف دیگری میخوانیم، خواهری به معنای «همبستگی جنس مونث، احترام به زنان به عنوان زن، حمایت زنان از همه زنان است» (همان:117) و در عین حال که باعث اعتماد به نفس زنان می شود، زمینه وحدت آنان را در مقابل مردان فراهم می سازد.
آنچه در همهی تعاریف بالا مشترک است تأکید بر همبستگی میان زنان به صرف تجربهها یا دغدغههای مشترک و تقلیل مفهوم خواهرانگی به اتحادی صرفاً در برابر دشمن مشترک است. اجازه دهید به نگاهی انتقادی به همین دست تعاریف بپردازیم. خواهرانگی جهانی را اولینبار فمنیستهای لیبرال سفیدپوست استفاده کردند. بنا به ادعای آنان با تمسک به تجربهی سرکوب مشترک میان زنان در سراسر جهان، خواهرانگی جهانی ممکن میشود. اما سؤالی که از پاسخ به آن طفره میروند این است که آیا زنان فارغ از طبقه و جایگاه اجتماعی، سرکوب را به یک شکل تجربه میکنند؟ آیا با اتکا به تعریف زنان سفیدپوستی که تجربیات خود را از نظام پدرسالاری، به تجربهی تمام زنان تعمیم میدهند، میتوان به خواهرانگی جهانی دست یافت؟ سادهانگاری اتحاد زنان در برابر دشمنی یک چهره با نام مردسالاری امری مخاطرهانگیز است. زیرا مردسالاری به شکلهای مختلفی خود را نشان می دهد. نوع و شدت سرکوبی که زنان متحمل میشوند بسیار وابسته به جایگاه اجتماعی و اقتصادی آنهاست. الویتهای زنان نیز عطف به تجربههای متنوعشان متفاوت است. با یکسان دانستن زنان و درنظرگرفتن الویتها بر مبنای استانداردهای زن سفیدپوست غربی، خطر تقلیل نیازهای واقعی زنان وجود دارد .
ارزشهای لیبرالی مکرراً به ما القا میکنند که منافع افراد با یکدیگر در تضاد است و برای کسب «موفقیتها و دستاوردها»ی بیشتر، رقابتی ذاتی میان نوع بشر جاری است. بهخصوص در مورد زنان، از محافل دوستانه تا ادبی، تکهکلامها و داستانهایی نقل میشود از خصومت ذاتی میان زنها، خصومتی که هیچگاه به مناسبات اقتصادی، فرودستی زنها و جدال نابرابر برای دستیابی به منابع اقتصادی و سرمایهی اجتماعی بازنمیگردد و گویی در سرشت آنها جای دارد. از داستانهای دسیسههای حرمسراهای کهن گرفته (که حیات و ممات زنها در گرو حفظ جایگاهشان بود) تا داستانهای مدرنتر زنانی که برای کسب موفقیت یا شهرت، یا به کلی مقولهی تبعیضهای جنسیتی علیه خواهرانشان را انکار میکنند یا خود را درمقام الگویی خاص و متفاوت معرفی میکنند که در نهایت به تخریب پایههای همبستگی میانجامد. این موضوع در مورد اقلیتهای جنسیتی و طرد سیستماتیک آنها در مبارزات سیاسی نیز مشهود است، اقلیتهایی که از همان ابتدا از موضوع بحث و جدالها کنار گذاشته میشوند، بدون اینکه تلاشی برای ایجاد اتحاد و همبستگی با آنها صورت گیرد. در نهایت آنچه باقی میماند فردگرایی و انزوایی است که توان مقابله با انواع ستمهای جنسیتی، نژادی و طبقاتی را از دست میدهد. در بطن چنین مباحثی است که «همبستگی زنانه» و «خواهرانگی» بهمثابه کنشی سیاسی مطرح میشود. کنشی که مناسبات جنسیتی، نژادی و طبقاتی را انکار نمیکند، بلکه اتفاقاً با تحلیل آنها سعی در مبارزهای تمامعیار با تمام اشکال نابرابری و تبعیض دارد.
بل هوکس در مقالهی معروف «خواهرانگی: اتحاد سیاسی میان زنان»، که بیشک یکی از پربارترین مقالهها در مورد مفهوم خواهرانگی است، به دنبال مبنایی برای ایجاد یک اتحاد زنانه میگردد. او یادآور میشود که باید از تعریف خواهرانگی در حد «ستم مشترک» بپرهیزیم. «نیازی به گفتن نیست که زنان بورژوای سفید رادیکال و لیبرال بودند که چنین تعریفی از خواهرانگی ارائه دادند. ایدهی “ستم مشترک” یک ایدهی اشتباه و فاسد بود که موجب کژفهمی از واقعیت اجتماعی پیچیده و متنوع زنان شد.» (هوکس، ۱۳۹۸) به بیان دیگر، آنچه زنان را به یکدیگر پیوند میزند این نیست که خود را در «قربانیبودنِ» مشترک تعریف کنند. تعریف زن در مقام قربانی، که تعریف ایدئولوژیهای سکسیستی است، انکار و تقلیل تجربههای پیچیده و متنوع زنان و تنگکردن دایرهی تعریف جنبشی فمینیستی است.
بل هوکس مینویسد: «به جای ایجاد پیوندها بر اساس قربانی بودن یا احساس مشترک نسبت به یک دشمن مشترک، میتوانیم بر اساس تعهد سیاسیمان به یک جنبش فمینیستی که هدفش، پایان دادن به ظلم و ستم سکسیستی است، با یکدیگر متحد شویم.» (هوکس، ۱۳۹۸) او مبارزه با تبعیض جنسیتی را جدا از مبارزهی طبقاتی و مبارزه علیه نژادگرایی نمیداند. «تا زمانی که به تقسیم طبقاتی میان زنان پایبند باشیم، نخواهیم توانست همبستگی واقعی میان آنان به وجود آوریم.» (هوکس، ۱۳۹۸)
ایجاد همبستگی هرگز به معنی سرکوب تفاوتها و اختلاف نظرها نیست. به معنی انکار دغدغهها و اولویتهای شخصی هم نیست، بلکه به معنی گسترش دغدغههای جمعی و فراروی از فردگرایی است، تلاشی است برای ایجاد تعامل و مذاکره در بستر تعهدی سیاسی به آرمانی مشترک که همان رفع همهی انواع تبعیضها و سرکوبهاست. «هنگامی که زنان بتوانند با روشی حمایتگرانه با یکدیگر مواجه شوند و دیدگاههای اشتباه را تغییر دهند، آنگاه خواهیم توانست، پایهی همبستگی سیاسی میان زنان را بنا کنیم … زنان نیازی به ریشهکن کردن تفاوتهایشان ندارند تا بتوانند احساس همبستگی کنند … ما به ضدیت با مردان نیاز نداریم که ما را با هم متحد کند. اندوختهی ما از تجربه، فرهنگ و ایده، تجربهای است که باید با یکدیگر به اشتراک بگذاریم. ما میتوانیم خواهرانی متحد با منافع و باورهای مشترک، در تحسین تنوع در مبارزاتمان در پایان دادن به ستم جنسی و یا در همبستگی سیاسی باشیم.» (هوکس، ۱۳۹۸)
به دنبال معنای مطلوبی از خواهرانگی میرویم که صدای زنان را با تمامی تفاوتهایشان میشنود و سعی در شنیدن صدای خواهرانی دارد که به واسطهی مردسالاری و ستمی که طبقه اجتماعی بر آنان روا میکند، نه یکبار بلکه بارها دچار سرکوب و نادیده گرفتن شدهاند. بنابراین در این شماره در مورد مفهوم «خوهرانگی و همبستگی زنانه» نوشتهایم و از نظرگاههای مختلفی به آن پرداختهایم. سراغ ایدههایی نو برای ایجاد اتحاد و همبستگی رفتهایم و همزمان ضمن طرح پرسش از عوامل اتحادبخش میان زنان از منظر فعال فمینیستی که پیشتر نیز در این حوزه فعالیت کرده، نمونههای تاریخی متعددی را بررسی کردیم، از نمونههای ایرانی تا جهانی؛ تا علاوه بر انتقال تجربهی تاریخی مبارزات زنان، با نقد و بررسی دستاوردهایشان بتوانیم فرصتها و امکانهایمان را بسنجیم و پایههای مبارزه و مقاومتی حقیقی را پیریزی کنیم.
مقالهی بحثهایی در بارهی میتو با چند پرسش محوری به بررسی و نقد جنبش میتو درمقام یکی از بزرگترین همبستگیهای زنانهی سالهای اخیر (شاید هم بزرگترین نمونهی تاریخی آن) میپردازد. پرسش از اتحاد زنان، ویژگی مبارزهی فمینیستی، تعریف آزار جنسی و موضع قربانی، رابطهی قدرت و سکسوالیته، نقش شبکههای اجتماعی، انتقادات وارده به میتو از لحاظ فردگرایی و انحصار طبقاتی و نهایتاً تحولات میتو در ایران.
مقالهی بازتعریف تشکلهای زنان در دوران مشروطه و اوایل دورهی پهلوی، سیر تاریخی اتحاد زنان ایران در بازهای حدوداً سیساله را مورد بررسی قرار میدهد. انقلاب مشروطه که یکی از نقاط عطف تاریخ معاصر ایران محسوب میشود از نظرگاهی دیگر نقطهی اوج جنبشهای زنان نیز به حساب میآید. در سرتاسر این دوران زنان با اجتماعاتی ساده اما تاثیرگذار سعی داشتند در گستره ی «ملت» قرار گیرند. مثالهایی از فعالیتهای زنان در این دوران گوشهای از این اتحاد را عیان میکند. به علاوه در بخش دوم مقاله به بررسی کنش حلقهی تاثیرگذار جنبشهای زنان یعنی «مردان» پرداختهایم. بررسی دو رویکرد مهم به مسائل زنان، یعنی نگرش برابری/همتایی و نگرش تصاحب/قیمومیت، ساختار این بخش از مقاله را به پیش میبرد. در انتها تاریخچهی مختصر یکی از منسجمترین تشکلهای زنانه در انتهای دوره مشروطیت تا ابتدای حکومت پهلوی یعنی «جمعیت نسوان وطن خواه ایران» ذکر شده است. انجمنی که در طول ۱۳ سال فعالیت مداوم با فراز و نشیبهای فراوانی مواجه بود و متاسفانه همزمان با گسترش سایهی کنترلگر حکومت پهلوی بر انجمنها و جمعیتهای زنانه، از فعالیت بازایستاد.
مصاحبهای با دکتر فاطمه صادقی ضمن مرور تاریخچهی حجاب و موضعگیریهای متفاوت تشکلهای زنان حول این موضوع، این پرسش را مطرح میکند که آیا حجاب و پوشش میتواند نقطهی کانونی مطالبات زنان باشد و آیا عاملی اتحادبخش میان زنهاست؟ حجاب چه کارکردها و چرخشهای معنایی در دست دولتهای مدرن داشته است؟
سیلویا فدریچی، فمینیست پرآوازهی ایتالیایی-آمریکایی، در مقالهی فمینیسم و سیاست منابع اشتراکی، به این موضوع میپردازد که موجهای جدید خصوصیسازی و توسعهی سیاستهای نئولیبرالی در سطح جهان به خصوص در کشورهای درحال توسعه، دسترسی عمومی و رایگان به منابع مشترکی همچون دریاها، جنگلها و حتا همنوعانمان را محدود کرده است. فدریچی برای مقاومت در برابر این موضوع که از آن به عنوان «حصارکشیهای جدید» یاد میکند، ایدهی منبع/منابع اشتراکی را پیش میکشد و ضمن پرداختن به آن از منظری فمینیستی، از بالقوگی سیاسی این ایده سخن به میان میآورد. از نظر او مداخلهای فمینیستی، برای رسیدن به تعریف بهتر در مورد سیاست منابع اشتراکی و همچنین یافتن شرایطی برای بدلکردن این اصل به مبنای مبارزهای ضد سرمایهداری ضروری است.
مقالهی زنان در اعتصاب معدنچیان به همبستگی تاریخی زنان در این اعتصاب سراسری میپردازد. ۶ مارس ۱۹۸۴ با دست از کار کشیدن معدنچیانِ معدن کورتونوود که پاسخی به طرح بستهشدن معدن از طرف دولت محافظهکار بود، اعتصاب عظیم معدنچیان انگلستان آغاز شد. پس از گسترش اعتصابها، اتحادیهی ملی کارگران معدن، اعتصاب ملی اعلام کرد که اکثریت معدنچیان در سراسر کشور به آن پیوستند. متزلزل ساختن قدرت سازمانهای کارگری، خصوصیسازی و اصلاحات بازار آزاد هدف اصلی نخست وزیر مارگارت تاچر و دولت او بود. شکست معدنچیان، که سازمانیافتهترین و مبارزترین گروه کارگران در انگلیس بودند، نقطهی عطف تعیینکنندهای در توازن قدرت بین کارگران و کارفرمایان این کشور بود، که به ماهیت انفرادی و اتمیزهشدن طبقهی کارگر انگلیس امروزی منجر شد. زنان که بیشتر آنها همسران معدنچیان بودند، در حمایت از اعتصاب نقش مهمی داشتند و با تلاشهای بیوقفهی آنها بود که کارگران توانستند تا نزدیک یک سال اعتصاب را ادامه دهند.
مقالهی سنت روی فرد خاطی نشستن: استعمار و ساختارهای سیاسی گم شدهی قوم ایبو به سراغ قوم ایبو در نیجریه می رود. آنجا که اتحاد سنتی بین زنان به مفهوم عینی خواهرانگی تعبیر میشود. در بین قوم ایبو ساختار سنتی اجتماعی-سیاسی زنان، فرصت کنشگری را به زنانی میدهد که مورد سرکوب قرار گرفتهاند. نویسندهی مقاله به نحوهی تبدیلشدن این ساختار سیاسی زنانه به بزرگترین اهرم مقاومتی ضد استعماری مردمان ایبو در برابر استعمار بریتانیایی، تحت عنوان خیزش آبا، میپردازد و در ادامه از چگونگی تضعیفشدن این ساختار سیاسی و در نهایت انحلال آن سخن میگوید.
در ادامهی مقالهی پیشین، بررسی رمان نیمهی خورشید طلایی نوشتهی چیماماندا انگوزی ادیچی را خواهیم داشت که با قراردادن جنگ بیافرا به عنوان تم اصلی روایت، به شرح مصائبی میپردازد که در طی سه سال جنگ و خونریزی بر مردمان ایبو رفته است. در این بازنمایی ادبی از این برههی حساس تاریخی نیجریه، نقش زنان و اتحاد بین آنان در پایداری و مقاومت به تصویر کشیده شده است. مقاومتی که ریشهی آن را میتوان در تاریخ سیاسی این مردمان و وجود ساختار سیاسی ذکر شده در مقالهی پیشین یافت.
صحبت از خواهرانگی به معنای کنشی سیاسی و وفادارانه، از انضمامیترین بحثهای معاصر زنان است و تازه در پایان این شماره دریافتیم که هنوز بحثهای مهمی باقی است که مجال پرداختن به آن را نداشتیم و در تصمیمی جمعی بر آن شدیم که شمارهای دیگر را نیز به این مبحث اختصاص دهیم و امید است که در آیندهای نه چندان دور در پیوستی تاریخی و معنایی با همین شماره، مقالهها و تحقیقهایی پربارتر گرد آوریم. شما را به خواندن این شماره دعوت میکنیم و پیشاپیش مشتاق نظرات، انتقادات و پیشنهادات شما هستیم.
منابع
خواهرانگی: اتحاد سیاسی میان زنان، نویسنده: بل هوکس، ترجمه: مهدیس صادقی پویا، سایت Revoltfem.com، فروردین ۱۳۹۸
نمایشگران پرده نشین، اجراهای اعتراضی زنان قاجار، نویسنده: آلما گشتاسب، نشر پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات، تهران ۱۳۹۸
:کلیدواژه ها