1400-12-02
پایداری حافظه؛ جستاری بر همبستگی عنوان و اثر
سهراب نبیپور
فایل پی دی اف:سالوادور دالی – پایداری حافظه
تصویر 1- پایداری حافظه، سالوادور دالی، ١٩٣١، رنگ روغن روی بوم، ٢٤ در ٣٣ سانتیمتر، موزهی هنرهای مدرن، نیویورک، آمریکا (url 1)
پایداری حافظه نامهای به اصطلاح مستعار زیادی را به دنبال دارد که به طرز جداییناپذیری به آن اتصال یافتهاند؛ نامهایی که سعی دارند با توصیف عناصر موجود در کادر توجه مخاطبان نو و کمتوجهتر را از عنوان و ارتباطات همافزای آن با تصویر دور سازند. که البته خود به شکل فعالتری ناشی از برخورد اصطلاحات به کار رفتهی منتقدین و زندگی روزمرهی مردم و ترجیح مکرر آنان نسبت به عنوان هستند. نامهایی همچون “ساعت های نرم[1]“، “ساعتهای ذوب شونده و پژمرده (آویزان)[2]. حال آنکه کلید واژههایی در عنوان اثر موجودند که معمای حاضر را در رسیدن به مقصود خود راهبر خواهند شد. دالی خود بارها بر توهمات خود القا شدهی روانی تاکید میکرد و اهمیت بهره برداری از آنان را در دورهی اولیهی سوررئالیستی خود که حاصلِ ترس از تغییر هر روزهی جهانِ هم عصرش تعریف میکرد و اثر مورد بحث را کاملترین و دقیقترین نمونهی آن، هم از منظر تصویری و هم بیان مفهومی میدانست، به حد اغراقآمیزی تاثیرگذار برمیشمرد. به طوری که اولین کسی که از اثر نهایی شگفتزده، هیجانزده و به عبارتی وحشتزده میشد را خود میدانست. گویی هنرمند با تاکید بر عناصری که آنان را اجزایی از باورهای خویش مینامید به القا و قبولاندن جهانبینی خود به مخاطبان در رویکردهای هنری خویش میپرداخت. (دالی، ١٩٤٢: ص ٤٢٥)
با توجه به اندازهی بسیار کوچک تصویر (٢٤ در ٣٣ سانتیمتر) و برخورد کلاسیک نقاش در به کارگرفتن رنگ، تکنیکها و شیوههای قلم زنی، محو کاری، طراحی و بُعدنمایی این نکته که نقاش طرح مسئلهی امکان بروز یا همان موقعیتِ امکان پذیری در منطقِ مخاطبین اثر خود را در ذهن داشته توجه را به خود جلب میکند؛ او با تکنیکی که هدف غایی خود را ثبت نقطهی دید انسان، عینیت، ماهیت ادراک پنج گانه و آنچه که بیرون از خود، واقعیت تعریف میکرد و با همان تدبیر که انسان را مرکزیت تاثیرپذیر و تاثیرگذار هستی معرفی مینمود، به ثبت ناپایداری قدرت فهم منطقی از جهان و آنچه که قرنها برای ساختناش وقت و عمر صرف شده بود، میپردازد. بخش سرکوب شدهای از امیال و رانههای نشأت گرفته از نیروی حیات، همان اصل لذت و میل به جاودانگی و تداوم حیات به واسطهی تولید مثل که هر از چند گاهی همچو موادِ مذابِ روانِ زیرِ پوستهی نازک زمینِ آگاهی ضربه میزند و با رخنه به موقعیتهایی حضور پنهان خود را نمایان میسازد. نقاشیهای دالی خود را عکسهایی ساختهی دست از رویا ارائه میکنند و بر ثبت کردن بدون هر گونه گزینشگری تاکید میورزند، با دقت و ظرافت تمامی که ناخودآگاه در خلسهی نیمهخودآگاهی جاری میسازد. فضایی که در زمانِ رویا نرم شده و بُعدِ زمان که بدونِ فضا جز اندیشهای از گذر عمر نیست. (دالی، ٢٠١٣: ص ٢٤٢)
داون اَدِس[3] ساعتهای نرم را نمادی ناخودآگاه از نسبیت فضا و زمان، و نتیجهی مراقبهای سوررئالیستی بر فروپاشی عقاید و ادراک بشر از نظم تغییرناپذیر کیهانی میداند. (اَدِس، ١٩۸٢: بند ٢ (Link 1)) در نگاهی از سوی دیگر، هنرمند به انکار چنین تفاسیری میپردازد و تن به زیرمجموعگی یک جهانبینی کلیتسازِ علمی نمیدهد. به نظر میرسد که او حاضر نیست تاثیرپذیری را بپذیرد بلکه معتقد است که چنین دریافتهای شهودی و ناخودآگاه است که راه به نظریات اثبات شدهی علمی می گشایند.
زبانزد است که تمام کاتالونیاییها فقط آنچه را که میتوانند بچشند، بو بکشند، لمس کنند، بشنوند یا ببینند باور میکنند. (دِشارن[4] – نِره[5]، ٢٠١٦: ص ٥٤) دالی خود بارها در مصاحبههایش با شبکههای آمریکایی بر این گقته تاکید میکرد و با مشابهتهایی حسانی که در صحبتهایش برقرار میساخت خود به درک عمیقتری از نرمشدگی و از شکل افتادگی و در کل کشسانی عناصر تابلوهایش اشاره میکرد. همچنان که عصاها مظهر تقلای پر مخاطرهی انسانی برای بازیابیِ ایستایی، پس از فجایع جنگهای از سر گذراندهی تاریخ اروپای معاصر نقاشاند، از شکل افتادگی و بیاستخوانی پرسوناژها و عناصر اصلی نیز بر پیکرهی زخم خوردهی اروپا فریاد میکنند. “مسیح مثل پنیر است، یا دقیقتر، کوهستان پنیر و نیویورک پنیر بزرگ روکفورتِ[6] گوتیک است اما سان فرانسیسکو من را به یاد پنیر کمامبِر[7] به سبک رُمی میاندازد.” (دالی، ٢٠٠٧: ص ١٦٧ و ١٦۸)
دالی در پاسخ به نامهی ایلیا پریگوگین[8] که ساعتهای نرم او را نتیجهی نقاشانهی تاثیر پذیری او از نظریهی نسبیتِ آلبرت آینشتاین[9] میدانست اذعان کرده بود که بر خلاف این فرضیهی طرح شده؛ به هنگام نقاشی ساعتهای نرم در “پایداری حافظه”، در یک روز آفتابی گرم تابستانی، در رویای ذوب شدن پنیر فرانسوی کمامبر بر پهنهی ماسههای داغِ سواحلِ کاداکاز[10]، شهر زادگاهش غوطه ور بوده است. (ریاحی، ١٣۹٢: ص ٦٠) فرو رفته در مراقبهای طولانی مدت حولِ مسائلِ غامضِ فلسفی و معمای گیج کنندهی چیستیِ “ابَر نرم[11]” پس از خوردن پنیر به همراه سردردی شدید. (دالی، ١٩٤٢: ص ٤٢٥) در ازهم کشیدگیِ اجزای تصویر، این جهان بیرون نقاشی است که خود را در اطراف پهناها جمع میکند و گستردگی درونی برای پایداری در پهنهی خودآگاهِ آگاهی، هر چه پیرامون است را مختل و کشسان درک میکند. در کنار چنین برخوردی تفاسیر روانکاوانه از این ویژگی، در آثار این هنرمند فراوان است. می توان از پارانویا[12] به عنوان نهایت بی اعتمادی و اوهام تهدیدآمیز در به خطر انداختن پایداریِ تصویر پذیرفته شدهی انسان از واقعیت در زندگی روزمره یاد کرد. و ازشکلافتادگی انداموارِ گوشتوارههای پراکنده در دشتهای وسیع ساحلی را به ترس از نابینایی، اختگی، اختلالات اندامهای تناسلی و ضعفهای عملکردی جنسی مردانه نیز تفسیر کرد.
در سال ١۹٣۸دالیِ جوان با زیگموند فرویدِ ۸٢ ساله ملاقات کرد و با توجه به مورد توافقِ مورخین قرار گرفتن گفتهی او راجع به این نقاشِ جوان برای مثال در نامهای به اشتفان سوایگ[13]: “نگاه این پسر، نگاه مجنونی پر تعصب است، من تا به حال به سوررئالیستها جوری نگاه میکردم که انگار تمامشان ناداناند، اما این مردِ جوانِ اسپانیایی با چشمان شگفتآورِ یک نابغه باعث شد تا در عقیدهی خود تجدید نظر کنم.” ( فروید، بیتا: بند ٦ و ٧ (Link 2))، و همچنین قابل دانستنِ برخی از آثار دالی برای آنالیز روانکاوانه، چنین تفاسیر ساختارمندی به بخش جداییناپذیر این اثر بدل گردیدهاند. دالی در کتاب زندگی پنهان سالوادور دالی اذعان کرده است که “در دورهی سوررئالیستی خود، میخواستم تا تمثال پردازی و زبانِ تصویریِ جهانِ درون را خلق کنم، جهان حیرت آورِ پدرم فروید. حال که با خلق این اثر (پایداری حافظه) به این مهم دست یافتهام، امروز، جهان بیرون؛ جهان فیزیکی که از روانشناسی اعتلا یافته است مرا به سوی خود میخواند. و امروز پدرم هایزنبرگ[14] است.” (دالی، ١۹۹۸: ص ٣٥٦) و این گونه شد که دالی به خلق آثاری با محوریت ایدهی مشابه، و به عقیدهی بسیاری مهمترین و تاثیر گذارترین نقاشی تمام عمر خود (پایداری حافظه (تصویر ١)) از منظر بداعت محتوایی و یکی از کاملترین معرفان رویکردهای تازهی هنری قرن بیستم در هنر پس از جنگ پرداخت. آثاری که گویی مدام در تکاپوی دوباره به چنگ آوردنِ ایدهی ناب اولیه و تحقق ناگهانی آن تقلا کرده و ترکیبات تازهای را عنوان میکنند؛ از تندیسهای برنزی در اندازههای متعدد (تصویر ٢ و ٣)، طرحها و چاپها (لیتوگرافیها)ی بیشمار گرفته تا نقاشیهایی با موضوع مشترک و در ابعاد مشابه (تصویر ٤)، دالی به بررسی و بازترکیب عنصر اصلی تابلوی “پایداری حافظه” پرداخته است، اما مهمترینِ آنان را میتوان “تلاشی پایداری حافظه[15]” (تصویر ٥) عنوان کرد که با ابعادی تقریبا مشابه به بازسازی اثر اولیه و اینبار نه با رویکرد پیشین به تعبیر خود هنرمند “پارانویایی – انتقادی[16]” که با جهانبینی و یا در مفهوم تقلیلیافتهتری “تمهیدات نقاشانه”ی به قول خود او تازهای با عنوان منش “هستهای – ذرهای[17]” میپردازد. اثری که پس از انفجار اتمی آگوست ١۹٤٥ در ژاپن به شکل نمادینی به تجزیهی اثر ارجاعی به پارههای سازندهی تمام موجودات یعنی اتمها میپردازد. “کاندینسکی[18] از جمله نخستین نقاشانی است که هنرش را با فیزیک و روانشناسی درآمیخت و آثارش را نمود کیهانی، همنوایی رنگها و موسیقی افلاک نام نهاد. اگر بخواهیم به پهنهی نشانههای نمادین و ناخودآگاه دست یابیم باید آمادگی در خود و با خود بودن و حد و کران شناختن و یگانگی با جهان تازه و پیرامون را داشتهباشیم و بدانیم کمال در راه است و آنگاه آن زندگی تازه ما را در آغوش میگیرد و آن را به آغوش میکشیم. اینک از دنیایی که به ظاهر میشناسیم به دنیایی که اساسا نمیشناسیم وارد شدهایم.” (ریاحی، ١٣۹٢: ص ٢۹)
تصویر ٢- پایداری حافظه (سمت راست)، سالوادور دالی، ١۹٧٠، برنز، ارتفاع ١۹١ سانتیمتر، گالری یانگ[19]، سنگاپور (url 2)
تصویر ٣- مقطع زمان[20] (سمت چپ)، سالوادور دالی، ١۹۸٤، برنز و پتینهی سبز، ارتفاع ٥٠.۸ سانتیمتر، گالری اَندرو وایس[21]، لس آنجلس، آمریکا (url 3)
تصویر ٤- ساعتهای نرم در لحظهی نخستین انفجار[22]، سالوادور دالی، ١۹٥٤، رنگ روغن روی بوم، ٢٠.٥ در ٢٥.٧ سانتیمتر، موزهی سالوادور دالی، سن پترزبورگ شهری ساحلی که نامش از شهری در روسیه برگرفته شده است، فلوریدا، آمریکا (url 4)
تصویر ٥- تلاشی پایداری حافظه، سالوادور دالی، ١۹٥٤-١۹٥٢، رنگ روغن روی بوم، ٢٥.٤ در ٣٣ سانتیمتر، موزهی سالوادور دالی[23]، سن پترزبورگ شهری ساحلی که نامش از شهری در روسیه برگرفته شده است، فلوریدا، آمریکا (url 5)
کاربرد نشانهها در کنار نمادها در آثار سوررئالیستی، عبور دادن ذهن به مدلول را به تاخیر میاندازد. موجودات غریب و ترکیبات و سنتزها، اعم از همگرا و واگرا و انداموارههای ناقص اما به اصطلاح جاندار (تصویر ٦ و ٧)، خود، موجودیتی مستقل از ارجاع سمبلیکِ صرف مطالبه میکنند. آنان از بیننده دعوت میکنند تا در فضای مخلوق خود درنگ کرده به تجربه بپردازد. امکان وقوع و احساس ناامنیِ مخاطب درست در همان رویکرد نقاشانهای ریشه دارد که آثار قلممو را محو کرده، ناپیدا میکند و با نورپردازیهایی با منابع نور بیرون کادر به بعد نماییِ عینیت یافته در تجربهی هر روزهی انسانها میپردازند. فضایی به غرابت این استعارهی تکان دهنده و مرموز از ایزادور دوکاس[24] شاعر نسبتا گمنام فرانسوی، یکی از بزرگترین تاثیرگذاران بر شکلگیری جنبشهای سوررئالیستی در ادبیات و دیگر حوزههای هنری، که با اسم مستعار کنت لوترهآمون در مهمترین اثر خویش “نغمههای مالدورور[25]” ثبت کردهاست و میتواند نمایشگر قابلِ این عدم تجانسها، اسلوب موشکافانه، مینیاتوروار و غافلگیرکننده و بارِ همافزای ادبی و دراماتیک آنان باشد: “موقعیتی به زیبایی مواجههی یک چتر و یک چرخ خیاطی بر روی میزِ تشریح” (دوکاس، ٢٠١٢: ص ٧٣ (سرود ٦، بخش سوم))
تصویر ٦- خودارضاگر بزرگ[26]، سالوادور دالی، ١۹٢۹، رنگ روغن روی بوم، ١١٠ در ١٥٠ سانتیمتر، موزهی ملی ملکه سوفیا[27]، مادرید، اسپانیا (url 6)
تصویر ٧- معمای میل: مادرم، مادم، مادرم[28]، سالوادور دالی، ١۹٢۹، رنگ روغن روی بوم، ١٥٠.٧ در ١١٠ گالری هنر مدرن[29]، ایالت باواریا، مجموعه ی هنر مدرن، مونیخ، آلمان مادرید، اسپانیا (url 7)
اما این معما پیش از بهرهگیری از آخرین اثر نقاشانه برای رسیدن به تفسیر پایانی که خودنگارهای تعیین کننده و خلق شده بعد از شکلدهی به “پایداری حافظه” است، کمی به توصیف محیط درونی و ارتباطات اجزا پرداخته و با رجوع به دو اثر که پیش از نقاشیِ موردِ بحث خلق شدهاند (تصویر ٦ و ٧) سعی میکند تا ارتباطات بصری در ترکیب بندی و ساختار کلی نقاشی را به کمک پیکرهها و عناصر ارگانیک روشنتر سازد.
پهنهی وسیع آثار دالی را دریچهای به دوران کودکی او عنوان میکنند. تخته سنگها، صخرهها و چشم اندازهای ساحلی به حدی با ظرافت و جزئیات طبیعت گرایانه کار شدهاند که حتی عدهای از ژورنالیستهایی که بر آثار او نوشته و کار کردهاند، ادعا میکنند برخی از این صخرهها (تصویر ٦ و ٧) را در کرانههای شهر ساحلی کاتاکاز در خلیج کاتالونیا (شمال شرقی اسپانیا) یافتهاند و تصاویری که به عنوان مدارک این مدعا ارائه میدهند توجه را به خود جلب میکنند (تصویر ۸). از این دست نکات میتوان به صخرههای ناهموار موجود در سمت راست و بالای تابلو (تصویر ١)، کلاهک پرتگاه ساحلی کرئوس[30] اشاره کرد، و سایهی عجیب و غریب و خوفناک و گویی شوم پیشزمینه را به کوه پانلو[31] در مجاورت این پرتگاه طبیعی نسبت داد.
تصویر ۸- زمین شناسی بدون توقف خوابیده است[32]، عکاس نامعلوم، ١۹٣٧، عکس سنگی در پرتگاه ساحلی کرئوس معروف به سنگ خفته، مکان نگهداری نامعلوم (url 8)
غلبهی رنگهای کلاسیک یعنی انواع قهوهایهای گرم به عنوان کاملترین رنگ، وجه زمینی و این جهانی چشمانداز را مورد تاکید قرار میدهد، حال آن که کنتراستهای شدیدِ سه ساعتِ سرد فام به رنگ آسمان، خود را از بستر کلی حاکم بر کادر جلو میکشانند (تصویر ١). تنها ساعتی که به میز میچسبد و از منظر الویت ظهور در چشم مخاطب از مراتبِ چندم برخورداراست ساعت نارنجی رنگی است که مورچگانِ تجمع کرده به خوردن تدریجی آن مشغولاند. اعتقادِ تفسیر پیشنهادی این است که ساعتها، ساحتهایِ متفاوتی از مراحلِ گذار و شکل گیری یک رویا ارائه میکنند. رویایی که کاملا چیده شده و برخلاف ادعای نقاش به صحنهای از تئاتر میماند. در نتیجهیِ یک برخورد در فاصلهی خواب و بیداریِ بیننده به مثابهی نقاش، میز یا قفسهای چوبی به تابوتی ساده و یا حتی تکه یا جزئی از اجزایی که در تابلویِ “تلاشیِ پایداری حافظه (تصویر ٢)” به کرات در فضا پراکندهاند بدل میشود و شیشهی روی میز با انعکاس آسمان به تداعی دریا میپردازد. درختی خشک، مرده و قطعشده از حفرهی ذرهیِ بنیادین موجودات میروید تا مثل عصایی نگهدار پیکرهی آویختهی سومین ساعت را فراهم سازد. حشرات نقطهی ارتباط دو ساعت اول و دوم که از منظر ساختار و رنگ بسیار متفاوتاند را برقرار میکنند. اکنون مگسی بر روی تنها ساعتی که در حال ذوب شدن از لبهی میز به پایین میلغزد نشسته است. ساعتِ آویخته اما در وضعیتی پایدارتر، سفتشدگی در انحنا را القا میکند. آخرین ساعت به شکلِ فرمیافتهای کارکرد یافته؛ نشیمنگاهی را تداعیگر میشود.
ساعتها بر خلاف اولین نگاه که جایگاه عقربهها را مشابه تشخیص میدهد، با وارونه شدن اعداد نمایش یافتهاشان برشِ زمانی معینی را بازتاب نمیدهند بلکه برش در کلیت کار نهفتهاست. و این درست اولین جایی است که کارکرد ساعت این ابزار مکانیکی و این دستاویز مورد اطمینانِ انسان مدرن که کارکردِ نشانهای خود را از دستداده و به مکانیزمِ حرکت زمان بدل گشتهاست، منحل میشود. دومین جا همان ساعت در حال ذوب شدن به لبهی میز است که حرکتِ رو به پایین را با اعوجاج لبهها و عقربهی با فاصله از سطح قرار گرفتهی در حالِ لیزخوردناش نشان میدهد. اما این برش همچو ناقوسی که به صدا درمیآید و بعد زنگ صدایش به مرور کمرنگ و کمرنگتر در فضا از هم میپراکند، با تلنگری، بیننده را به موضوع اصلی، یعنی انداموارهیِ میانه و مرکز کادر پرتاب میکند. برش خطی لبهی میز با قطع قطری که از بالا راست به پایین چپ کشیده میشود، چشم را از مثلث قائم الزاویهی فعالتر پایین-چپ کادر آزاد میکند تا در راستای کشیدگی آن گوشتوارهی چهرهگونِ به زمین ماسیده، در فراخنای چشمانداز گردش کند. اندازهی کوچک کادر در انتخاب بوم (٢٤ در ٣٣ سانتیمتر)، با گستردگی افقِ دیدِ چشمانداز تضادی سازنده در معنا میسازند. به لطف این تدبیرِ بیانتهایی و فشردگی فضای نیمه و ناخودآگاهِ روان امکان بروزی بصری پیدا میکنند.
حال پیکرهی از هم دریدهی میان؛ “هیولای غریب[33]” عنوانی بود که به تمثالهایی شخصی از چهرهی دالی در آثار پیشیناش همچو “خودارضاگر بزرگ” (تصویر ٦) و “معمای میل، مادرم، مادرم، مادرم” (تصویر ٧) نسبت داده میشد. این پیکره همزمان که میتواند تجسدی از موجودی در حال محوشدن باشد، میتواند چهرهای با یک چشم و چند مژه بر پلک را تداعی کرده و خود به حالت، ساحت یا مرحلهی دیگری از رویا اشاره کند. همچنین میتواند از منظری تمثالگرایانه به خودِ نقاش که در حال تجربهی یک رویاست رهنمون شده و ساعتها را به نشانهای گذرِ زمان در چشم رویابین، آنگونه که در رویا اتفاق میافتد، تبدیل کند.
دالی “خود نگارهی نرم با بیکن سرخ شده[34]” (تصویر ٩) را خودنگارهای ضدِروانشناسانه خوانده است. او در این مورد اذعان داشته: “به جای نقاشی روح و درون، بیرون و پوستهی خود را نقاشی کردهام. این قالب خوردنی است و اندکی مزهی نامطبوع دارد. به این دلیل مورچهها را کشیده و ورقهی بیکن سرخشده را در نقاشی آوردهام. از آنجا که سخاوتمندترینِ هنرمندانم، همواره خود را تعارف میکنم تا خورده شوم.” (دِشارن – نِره، ٢٠١٦: ص ٣٥۹) اشاره به القای طعمی نامطبوع و وجود مورچگان، همچنین پیش فرض دانستن این که “هیولای غریبِ” ما همان چهرهی نقاش است، تا حدود زیادی به زهرخندِ هنرمند و این استهزای تلخ ِکارگردانی ایستاده در پشتِ پردهی نمایشاش که بر روی صحنه است، میپردازد.
تصویر ٩- خودنگارهی نرم با بیکن سرخ شده، سالوادور دالی، ١۹٤١، رنگ روغن روی بوم، ٦١.٣ در ٥٠.۸ سانتیمتر، موزهی سالوادور دالی، کاتالونیا، اسپانیا (url 9)
واژهی “پایداری[35]” علاوه بر معادل “تداوم” که به کلیت کاربردی آن بسیار نزدیک است، کشآمدگی و گستردگی طولی را نیز تداعی میکند. پس میتوان آن را معادلِ دالِ زبانی ساعتها در زبان بصری تصویر عنوان کرد. نکتهی دیگر به واژهی “حافظه[36]” مربوط میشود؛ بر طبق نظریهای در علم عصب شناسی معروف به ” اتکینسون[37]-شیفرین[38]” حافظه به سه حوزه و چهار بخش تقسیم میشود:
١- حافظهی حسانی[39]
٢- حافظهی فعال[40]
٣- حافظهی کوتاه مدت و بلند مدت[41]
(اتکینسون-شیفرین، ١۹٦۸: ص ۸۹ – ١۹٥)
در ارتباط با اثر مورد بحث و با توجه به مشابهتهای طعم غذا و کیفیات فرم، از طرف نقاش؛ این همان حافظهی حسانی است که ساعتهای ذوب شده را متاثر شدهاست، زیرا دقیقا همین گونهی حافظه است که الصاق تجارب به چیزهایی را که ما در نهایت، در عمیقترین مراتبشان به خاطر میآوریم امکان پذیر میسازد. برای به خاطر آوردن چنین تجربهای میتوان به موقعیتهایی اشاره کرد که در آنان حس ما از گذر زمان با آنچه که واقعیت میخوانیماش همخوانی نداشته و از جانب فردی که این وضعیت را از سر میگذراند بسیار طولانیتر از آن چیزی است که از نشانهگذارِ گذرِ زمان یعنی ساعت و یا همان طی شدنِ عمرِ روز دریافت کرده است. گویی خاطرهی فرد از حسی که در تجربهی آن موقعیت قرارداشتهاست در ساحت و یا حوزهی متفاوتی از ذهن رخ داده و از سر گذرانده شدهاست. حسِ ناخوشایندی که با نگاه به ساعتی از کار افتاده، عقب مانده و یا از شکل افتاده و در نهایت با نگاه ساعتی در حال ذوب شدن، ذوب شده و یا سفت مانده اما خم و معوج، ایجاد شده و با تجربه و انتظار ما متفاوت است.
با توجه به تندیسی که “اسب زین شده با زمان” (تصویر ١٠) نام دارد و با قطعیت تمامی که اسب را تجسد بخشیده است، و همچنین مجسمههای دیگری از جمله “پایداری حافظه” (تصویر ٢)، “مقطع زمان” (تصویر ٣)، “اصالت (عظمت)ِ زمان” (تصویر ١١) و “رقصِ زمان ١، ٢ و ٣” (تصویر ١٢، تصویر ١٣ و تصویر ١٤)، که ایدهی سخت شدن در انحنا را پیش کشیده و متجسد میسازند، میتوان نقاشی اصلی مورد بحث (تصویر ١) را به شکلی غنیتر، پیچیدهتر و به شکل کاملتری محافظهکارانهتر و پویا بر روی مرز در نظر گرفت. جایی که نقطهی گذاری که با شباهت پوستهی چهرهگون و ماهی در تابلوی “تلاشی پایداری حافظه” (تصویر ٥) پنهان شده و تاکید مهمتری بر ساعتِ زینگون منظور میشود. اینگونه است که اثر با نفیِ یکی پنداشتن زمان و ساعت دوباره ساعت را به زمانِ رویا تعبیر میکند. با دارا بودن تمام عناصر غریبی که تصویری را رویا گون توصیف میکنند و با تمام تاکیداتِ هنرمند بر بیواسطگیِ الهام تصاویر و چشمِ ثبت کنندهیِ مناظری از رویا که ناخودآگاه در سایههای آن میخرامد و پنهانی بخشهایِ گزیدهیِ آشکارِ خود را به رخ میکشد، اثر به پوسته و واسطهای تازه همچون کلمات بدل میگردد که حقیقت بنیادینِ میراییِ حیات با ریشخندِ زرینی در تلالوی خورشیدی ناپیدا، خیلی دور و خیلی نزدیک به بینندگانِ مانده بر سطح نظاره میکند. کاش میتوانست تا با برداشتن قاب (تصویر ١) از دیوارِ آویختهی خویش، این گرهِ درهم پیچیده و به طرز وحشتآوری نزدیک به کمالِ ناگشودگی را از هم بازکرد.
تصویر ١٠- اسب زین شده با زمان[42] (سمت راست)، سالوادور دالی، ١۹۸٠، برنز، ارتفاع ٤٣.۹ سانتیمتر، گالری اَندرو وایس، لس آنجلس، آمریکا (url 10)
تصویر ١١- اصالت (عظمت) زمان[43] (سمت چپ)، سالوادور دالی، ١۹۸٠، برنز، ارتفاع ٥۹.۹ سانتیمتر، گالری اَندرو وایس، لس آنجلس، آمریکا (url 11)
تصویر ١٢- رقص زمان ١[44]، (سمت راست)، سالوادور دالی، ١۹۸٤، برنز، ٣۸.٦ سانتیمتر، گالری اَندرو وایس، لس آنجلس، آمریکا (url 12)
تصویر ١٣- رقص زمان ٢[45]، (وسط)، سالوادور دالی، ١۹۸٤، برنز، ٣٠.٤ سانتیمتر، گالری اَندرو وایس، لس آنجلس، آمریکا (url 13)
تصویر ١٤- رقص زمان ٣[46]، (سمت چپ)، سالوادور دالی، ١۹۸٤، برنز، ٢٦.٤ سانتیمتر، گالری اَندرو وایس، لس آنجلس، آمریکا (url 14)
فهرست منابع تصویری
url 1: https://www.moma.org/collection/works/79018
url 2: https://www.yanggallery.com.sg/wp-content/uploads/2018/03/dali_bronze_sculpture_persistence_of_memory.jpg
url 3: https://www.andrewweissgallery.com/products/salvador-dali-profile-of-time-from-the-sculpture-collection
url 4: https://www.dalipaintings.com/images/paintings/the-melting-watch.jpg
url 5: https://www.dalipaintings.com/images/paintings/the-disintegration-of-the-persistence-of-memory.jpg
url 6: https://www.museoreinasofia.es/en/collection/artwork/visage-du-grand-masturbateur-face-great-masturbator
url 7: https://arthive.com/artists/88378~Salvador_Dale/works/617645~Riddles_of_desire_my_mother_my_mother_my_mother#show
url 8: http://www.all-art.org/art_20th_century/dali-3-3.html
url 9: https://www.dalipaintings.com/images/paintings/soft-self-portrait-with-fried-bacon.jpg
url 10: https://www.andrewweissgallery.com/products/salvador-dali-horse-saddled-with-time-from-the-sculpture-collection
url 11: https://www.andrewweissgallery.com/products/salvador-dali-nobility-of-time-from-the-sculpture-collection
url 12: https://www.andrewweissgallery.com/products/salvador-dali-dance-of-time-i-from-the-sculpture-collection
url 13: https://www.andrewweissgallery.com/products/salvador-dali-dance-of-time-ii-from-the-sculpture-collection
url 14: https://www.andrewweissgallery.com/products/salvador-dali-dance-of-time-iii-from-the-sculpture-collection
فهرست منابع کتب و مقالات فارسی و لاتین
– ریاحی، هرمز. ١٣۹٢ (چاپ دوم). نقاشی و زندگی سالوادُر دالی. تهران: چاپ و نشر نظر
-Atkinson, R.C.; Shiffrin, R.M. 1968. “Chapter: Human memory: A proposed system and its control processes”. In Spence, K.W.; Spence, J.T. (eds.). The psychology of learning and motivation. 2. New York: Academic Press. pp. 89–195.
-Dalí, Salvador. 1942. The Secret Life of Salvador Dalí. Translated by Haakon M. Chevalier. New York City: Dial Press.
-Dalí, Salvador; Parinaud, André, 2013 (Originally in French under the title Comme On Devient Dalí by Robert Laffont Éditions in 1973). Unspeakable Confessions of Salvador Dalí. Translated by Harold J. Salemson Revised edition. Elektron Ebooks.
-Dalí, Salvador; J. G. Ballard. 2007 (Originally in 1963). Diary of a Genius. Translated from the French by Richard Howard. Revised edition. Chicago: Solar Books.
-Dalí, Salvador. 1998. The Collected Writings of Salvador Dalí. Translated by Haim Finkelstein Cambridge: Cambridge University Press.
-Descharnes, Robert; Néret, Gilles. 2016 (Originally in 1993). Dalí: The Paintings. Translated by Michael Hulse. Cologne: Taschen
-Ducasse, Isidore Lucien (Comte de Lautréamont). 2012 (Originally in 1948). The Songs of Maldoror (Les Chants de Maldoror). Translated from French by R. J. Dent. London: Vision Press.
فهرست منابع اینترنتی
-Link 1: https://en.wikipedia.org/wiki/The_Persistence_of_Memory#cite_note-3
-Link 2: https://www.thedaliuniverse.com/en/news-dali-and-freud
[1] The Soft Watches
[2] The Melting and the Droopy Watches
[3] Dawn Ades (1943 -), (Tate Modern)
نظریه پرداز بریتانیایی و یکی از متولیان تیت مدرن لندن
[4] Robert Descharnes (1926-2014)
عکاس، فیلمساز و نویسندهی فرانسوی
[5] Gilles Néret (1933-2005)
مورخ هنر و ناشرِ فرانسوی
[6] Roquefort Cheese
[7] Camembert Cheese
[8] Ilya Prigogine (1917-2003)
شیمیدان طبیعی بلژیکی، متولد روسیه، برندهی جایزهی نوبل شیمی به منظور تحقیق بر ساختارهای مولکولی
[9] Albert Einstein (1879-1955)
فیزیکدان آلمانی، برندهی جایزهی نوبل فیزیک به منظور بسط نظریهی نسبیت ذرهای و مکانیک کوانتومی
[10] Cadaqués, Catalonia, Spain
[11] supersoft
[12] Paranoia
جنون ایجاد سوء ذن شدید و هذیان پنداری
[13] Stefan Zweig (1881-1942)
رمان نویس، نمایشنامه نویس و روزنامهنگار اتریشی
[14] Werner Heisenberg (1901-1976)
فیزیکدان آلمانی، برندهی جایزهی نوبل فیزیک به منظور طرح مکانیک کوانتومی و اصل عدم تعادل
[15] The Disintegration of Persistence of Memory
[16] paranoiac-critical method
[17] Nuclear- atomic method
[18] Wassily Kandinsky (1866-1944)
نقاش و نظریهپرداز روسی که به عنوان اولین نقاشان انتزاعگرا شناخته شدهاست
[19] Yang Gallery
[20] The Profile of Time
[21] Andrew Weiss Gallery
[22] Soft Watch at Moment of First Explosion
[23] The Dalí (Salvador Dalí Museum)
[24] Isidore Lucien Ducasse (Comte de Lautréamont) (1846-1870)
شاعر فرانسوی و از تاثیرگذاران مهم هنر و ادبیات مدرن
[25] Les Chants de Maldoror (The Songs of Maldoror) (1968-1869)
[26] The Great Masturbator
[27] Queen Sofía National Art Center Museum (Museo Nacional Centro de Arte Reina Sofía)
[28] The Enigma of Desire: My Mother, My Mother, My Mother
[29] Gallery of Modern Art in Munich
[30] Cap de Creus
[31] Panelo/Pani Mountain
[32] Geology sleeps without cease
[33] strange monster
[34] Soft Self-Portrait with Grilled Bacon
[35] Persistence
[36] Memory
[37] Richard Atkinson (1929-)
مدرس روانشناسی آمریکایی در دانشگاه کالیفرنیا، سن دیِگو
[38] Richard Shiffrin (1942-)
مدرس علوم شناختی آمریکایی در دانشگاه ایندیانا، بلومینگتون
[39] Sensory Memory
[40] Working Memory
[41] Short-term and Long-term Memory
[42] Horse Saddled with Time
[43] The Nobility (Greatness) of Time
[44] Dance of time I
[45] Dance of time II
[46] Dance of time III
:کلیدواژه ها