حافظـه و فیـلم ها / مروری بر کتاب «سینمای جهان و حافظه فرهنگی»
میشل لووی
مبین رحیمی
فایل پی دی اف : حافظه و فیلم ها
این کتاب یک مجادله شگفت انگیز در بکارگیری چندسویه از حافظه، آنهم به گونه ای متضاد، در سینمای جهان است. این کتاب بواسطه یک روش پویا و روشنگر نشان می دهد که فیلم ها، چگونه خاطره مبارزات گذشته را، به خدمت اکنونیت، در راستای الهام بخش بودن برای آینده در می آورند. در این کتاب، آینِز هِجِز مطابق با هشت فصل کتاب، هشت گونه از حافظه سینماتوگرافیک فرهنگی را طبقه بندی می کند:
- حافظه جاودانه: حافظه بازماندگان رویدادهای تروماتیک، بعنوان مثال فیلم «شوآ». این نوع از حافظه بواسطه فیلم هایی با مضمون وضعیت یهودیان فرانسه در شهر درانسی، بتصویر کشیده شده است: همانند فیلم «آینده درانسی (۱۹۹۶)». در این شهر هزاران یهودی فرانسوی [که کودکان بسیاری هم جزء آن ها بودند] به آشویتس تحویل داده شدند.
- حافظه فراموش شده: حافظه ای فرهنگی که در حال مبارزه با فراموشی جمعی است: همچون فیلم های مربوط به هیروشیما: برای نمونه فیلم های آکیرا کوروساوا.
- حافظه آشوبناک: فیلم هایی که با استفاده از افکت های شوک آمیز و طنز های تلخ، واکنش مخاطب را بر می انگیزانند. برای مثال مواجهه با ترومای جنگ داخلی در اسپانیا و دیکتاتوری فرانکو. در میان این نوع از فیلم ها: فیلم «ویریدیانا (۱۹۶۱)» از لوئیس بونوئل و همچنین فیلم های فرناندو آرابال و پدرو آلمودوار.
- حافظه تجسمی: فیلم هایی که با بازنمایی کردن تجربه تبعید، گم گشتگی و ستم، در ایجاد یک هویت ملی دخیل هستند. این فصل از کتاب فیلم های فلسطین را مورد بحث قرار می دهد و از این طریق به روز نگبت [اخراج دسته جمعی فلسطینی ها در سال ۱۹۴۸] اشاره می کند.
- حافظه رادیکال: اشعار ضد استعماری، مانیفست ها و فیلم هایی که فلسفه آفریقایی «نگرتیود» [اِمه فرنان داوید سزر، لئو پولدسدار سنگور] را گرامی می دارند. بازگشت به ریشه های آفریقایی [آمیلکار کابرال] یا مبارزات آزادیبخش ملی: بعنوان نمونه فیلم «خارج از قانون (۲۰۱۰)» اثر راجر ایبرت با محوریت نبرد الجزایر برای استقلال.
- حافظه مداوم: فیلم هایی همانند «یک پوزخند بدون گربه (۱۹۷۷)» توسط کریس مارکر و یا «نبرد شیلی(۷۹-۱۹۷۵)» و ادامه آن «شیلی، حافظه سرخست(۱۹۹۶)» از پاتریسیو گوزمان لوزانس، که هرکدام به ترتیب در تلاش برای بازیابی حافظه مبارزات گذشته [شورش¬های دهه ۱۹۶۰ فرانسه و شیلی سالوادور آلنده] هستند.
- حافظه خلاق: فیلم های کسانی همچون توماس گوتیرز آلئا ازکوبا، که هدفشان کمک به یک جامعه انقلابی برای نگه داشتن «رویاپردازی پیشروانه» [ارنست بلوخ] است.
- حافظه بازیابی شده: بازخوانی فعال گذشته در شرایط مخالف با روایت های هژمونیک، برای نمونه «زیبایی شناسی مقاومت» پتر وایس، تاریخ مبارزات کارگری در آلمان، از ۱۹۱۸تا ۱۹۴۵را مبنا قرار می دهد.
البته این طبقه بندی سیال است و بسیاری از فیلم ها همزمان می توانند در دسته های گوناگون قرار بگیرند. اگرچه موضوع بنیادین پژوهش، فیلم ها هستند، اما دیگر آثار فرهنگی همچون: شعر، رمان و مانیفست ها از نظر استفاده رادیکال و ویرانگرشان از حافظه، مورد بحث واقع شده اند. یک موضوع بسیار جالب که به طور جداگانه اضافه نشده است اما در سرتاسر کتاب ردپای آن دیده می شود، جایگاه «سورئالیسم» است، جنبشی که براساس گفته های والتر بنیامین، توانست شور و شعف را برای انقلاب به ارمغان بیاورد. برای نمونه مفهوم «زیبایی متلاطم» برای فهم فیلم های بونوئل ضروری است. آندره برتون، بنیانگذار سورئالیسم، زیبایی متلاطم را بودن باهم زمان: ایستایی/پویایی- عرفانی/ شهوانی- مسحور/ مشروح تعریف می کند؛ همانگونه که هجِز تاکید می کند: «در فیلم های بونوئل، آرابال و آلمودوار، زیبایی متلاطم و حافظه آشوبناک، هر دو، هم به مثابه ضدحافظه انفجاری در دوران فرانکو و هم بعنوان پیوندی دوباره از لحظه های ازهم گسیخته گذشته ملی عمل می کنند».
سورئالیسم همچنین یکی از عناصر بنیادین حافظه رادیکال ضداستعماری است. از زمان بوجود آمدن این جنبش، سورئالیست ها همواره جنگ های استعماری فرانسه در مراکش (۱۹۲۵) و نمایشگاه استعمار فرانسه(۱۹۳۱) را محکوم کرده اند. اما این در روزنامه اسناد به ویراستاری ژرژ باتای و میشل لیریس بود که سورئالیسم و اتنوگرافی دست به دست هم دادند؛ همانگونه که فرنکلین روسمنت سورئالیست شیکاگویی، بعدها نوشت که سورئالیست ها هنرهای باستانی را بعنوان گونه ای از زیبایی که او این زیبایی را «تلاطم» می نامد، به رسمیت شناخته اند: «یک نوع آشفتگی و ویرانگری در هنر، که جداناپذیر از عصیان است». یک لحظه تعیین کننده در این فرهنگ سیاه رادیکال در سال ۱۹۴۱ اتفاق افتاد، هنگامی که آندره برتون در مارتینیک، در مسیرش بسوی نیویورک، اِمه و سوزان سِزِر، ویراستاران مجله سورئالیستی «تراپیک» را ملاقات کرد. برتون کاملا شگفت زده شده بود و در مورد سِزِر نوشت: «در زمانه کناره گیری عمومی از اندیشه، همه را مغلوب خود کرده است، امروز یک سیاهپوست ما را رهسپار قلمروی از ناشناخته ها کرد؛ بر فراز مسیری از جرقه ها». اندکی پس از آن سوزان سِزر هم یک مقدمه بر این نشست نوشت: «سورئالیسم، بندی از امید ما». همچنین بیانیه و شعر مشهور و آشوبناک ضد استعماری اِمه سِزر، «دفتر بازگشت به زادبوم (۱۹۴۷)»، نمایی است با تصاویر سورئالیستی کهربایی.
آینِز هجز فیلم هایی که در زمینه سورئالیسم ساخته شدند را ذکر نمی کند، اما یک فیلم مستندگونه درباره هنرهای به اصطلاح باستانی، همانند فیلم «اختراع جهان(۱۹۵۵)» توسط کارگردان سورئالیست، میشل زیمباکا، همراه با یک متن نوشته شده توسط شاعر سورئالیست، بنیامین پِریت، نمونه ای چشمگیر از «حافظه رادیکال» سورئالیستی هستند. سورئالیسم همچنین در فیلم های کریس مارکر، توماس گوتیرزآلئا و دیگران بعنوان ایمان در امکان بیکران طوفانی رویا و تصور، نمایان است. البته هر خواننده ای از این کتاب، فهرست دلخواهش را از فیلم هایی که حافظه مخالف را بتصویر می کشند، دارد. در میان علایق من هم دو فیلم از کارگردان ایتالیایی گیلبرتو پونتهکوروو وجود دارند، یکی «نبرد الجزایر (۱۹۶۶)» که در کتاب مختصر به آن پرداخته شده و دیگری «کوئیمادا (۱۹۶۹)» که درباره شورش یک برده سیاه در یک جزیره گرمسیری است و کتاب به آن نپرداخته است. آینز هجز کار زیبایی را انجام داده است، مجموعه ای شگفت انگیز از شاهکارهای رادیکال، انتقادی و «متلاطم» سینمای جهان را گردآوری و همچنین روشی را کشف کرده است که فیلم¬ها بواسطه آن توانسته اند، خالق یک حافظه فرهنگی باشند.
این متن پیشتر در مجله سینما و ادبیات به چاپ رسیده است .
منبع: New Politics
World Cinema and Cultural Memory
By: Inez Hedges -2015
Reviewed by: Michael Löwy