چند ملاحظه در ترجمه آثار افلاطون
1395-10-30

چند ملاحظه در ترجمۀ آثار افلاطون

رجینالد الن

هادی خردمندپور

دریافت فایل پی دی اف : چند ملاحظه در ترجمۀ آثار افلاطون

ترجمه هنر است ــ ‌گیرم هنری حقیر ــ و باید که ضرورتی محرکش باشد؛ همچنانکه در هنرهای دیگر چنین است. الزامات ناسازی که رعایت کامل یکایکشان نشدنی است، در هنر ترجمه نیز باید ماهرانه تعدیل شوند و به تعبیری دیگر باید که در ترجمه یا دستکم در ترجمۀ آثار فلسفی و ادبی سازشکار بود. حتی اگر زبانهای نو مثل فرانسوی و انگلیسی زبان مبدأ و مقصد باشند، آن تعبیر صادق است و اگر یونانی قدیم و انگلیسی جدید باشند که میزان صدقش بسیار بیشتر خواهد بود. عبارت فرانسوی chemin de fer را در انگلیسی به railroad ترجمه می‌کنیم و منظور بخوبی واضح است اما وقتی کلمۀ یونانی kratêr را به bowl ترجمه می‌کنیم دیگر به آن اندازه واضح نیست چون آن نقش و نگارهای سرخ و سیاه[1] روی کاسه‌های ما نیست. معنی کلمۀ یونانی bema (جای بلندی که شخصی از آنجا برای جمعیتی سخن می‌گوید) واضح است اما stage و platform و puplit و dock و dais و کلاً هیچ کلمۀ انگلیسی معادل صحیحش نیست. وقتی در ترجمۀ کلمات آشنا و پیش‌پاافتاده با این قبیل گرفتاریها مواجهیم، پیداست که در ترجمۀ اصطلاحات دینی و اخلاقی که از اساسیترین مباحث مطرح در آثار افلاطون متأثرند، گرفتاری هم بیشتر می‌شود.

گاه گفته‌اند ترجمه به شرطی ایدئال است که در خوانندگانش همان تأثیری را بگذارد که نویسنده می‌خواسته در کسانی که متن را خطاب به ایشان نوشته است، بگذارد. چنین ترجمه‌ای می‌بایست به متن اصلی کاملاً وفادار باشد اما وفاداری از آن ایدئالهاست که در کار ترجمۀ آثار افلاطون بهتر است گاهی محقق نشوند. گفتارها و گفتگوها و شعرها در ترجمه البته باید مشابه گفتارها و گفتگوها و شعرهای متن اصلی باشد. اما قول به وفاداری متضمن این پیشفرض است که مترجم متن یونانی را کاملاً فهم ــ یعنی تفسیر ــ کرده و می‌توان آن را با التفات به این تفسیر ترجمه کرد. ترجمۀ تفسیری همانند سرمقالۀ روزنامه از بعضی لحاظ ارزنده هست اما در قبال مباحث پیش رو مواضعی را اتخاذ می‌کند که چه بسا به دلایلی معقول مقبول خاطر پژوهندگان نیفتد و خوانندگان مجبور شوند که درستی آنها را قهراً به خود بقبولانند. بیشک به مقداری تفسیر باید تن داد و اگر بناست که ترجمه کاملاً بیطرف باشد و تمام ابهامات و دلالتهای ضمنی و معناهای فرعی متن اصلی حفظ شود، باید مدام به این متن ارجاع داد تا بلکه ترجمه حاوی جملات مهمل ننماید. اهمیت بیطرفی یا همان نبود سوگیری در ترجمه از اهمیت وفاداری کمتر نیست. اگر خودتان به هر طریقی می‌توانید دریابید که در متن افلاطون چه حرفهاست، نگذارید که دیگری برایتان بگوید.

وفاداری و بیطرفی دو ارزشی است که همواره بآسانی جمع نمی‌آیند و پیچیدگیهای دقت ــ یعنی تجانس جملات متن اصلی و ترجمه ــ از پیچیدگیهای آن دو هم بیشتر است. دقت فقط جایگزینی لغات زبان مقصد در نحو زبان مبدأ و ارائۀ مطلب به زبان ناسلیس خاص مترجمان نیست. دقت ویژگی ترجمه‌ای است که  در آینۀ آن چنان واضح می‌توان متن اصلی را دید که می‌شود بدرستی حدس زد که نحو و لغات این متن چه بوده است. چه بسا ملاحظه کرده باشند که دقت ثمرۀ جایگزینی مکانیکی لغات نیست؛ مثلاً railroad معادل دقیق chemin de fer است، نه عبارت تحت‌اللفظی road of iron و ایضاً to be punished معادل دقیق اصطلاح یونانی didonai dikên است، نه عبارت تحت‌اللفظی to give justice. همچنین اگر به ازای یک کلمه همواره یک معادل بنویسیم دقت حاصل نمی‌آید. این کار چیزی نیست مگر قسمی جایگزینی زمخت و ثمرۀ آن هم ترجمه‌ای نامفهوم و نفرت‌انگیز و بسیار مغلوط خواهد بود. و البته طرح این دعوی که فلان ترجمه مغلوط است یعنی ادعا می‌کنیم که معنای متن را می‌دانیم و بنابراین دقت هم نهایتاً مستلزم تفسیر است. به این ترتیب از وفاداری رسیدیم به بیطرفی و از بیطرفی رسیدیم به دقت و از دقت رسیدیم به همان وفاداری. صحت ترجمه مستلزم وجود این سه مؤلفه است و چه بسا که این سه با یکدیگر ناساز افتند و مترجم مجبور شود به انتخابهای زورکی.

ترجمۀ اثر برجستۀ عالم ادب باید که بنفسه اثری ادبی یا دستکم ادیبانه باشد؛ و اصالت و دقایق سبک و وزن و موسیقار و ظرافتهای نمایشی متن را تا بیشترین حدّ ممکن حفظ کند. افلاطون نویسنده‌ای است همپایۀ شکسپیر اما مترجمانش که نیستند، پس انجام بی‌نقص آن وظیفه محال است. به عبارت دیگر باید در ترجمۀ آثار افلاطون مجاهدتها کرد. گیلبرت موری[2] ضمن تأمل در کار ترجمه به این نکته اشاره کرد که ترجمۀ افریقایی جملۀ «Hamlet, I am thy father’s spirit» (هملت 5.1)[3] می‌شود «Omlet, eek bin dein papa’s Spook». ترجمه‌هائی هم از برخی جملات افلاطون هست که ذره‌ای از لحاظ حفظ وزن و موسیقی و ظرافت مثل این ترجمه باشند. نثر عالی از جمله فرمهای هنری است و نثر هیچ نثرنویسی از حیث شکوه و رنگارنگی به پای نثر افلاطون نمی‌رسد. حفظ کامل غنای زبان افلاطون در ترجمه محال است اما ضرورت دارد که مترجم آثار افلاطون بکوشد درجاتی از نگارش درخشان و تنوع سبکها را در ترجمه‌اش خلق کند مگر شمّه‌ای از این غنای زبانی را به خواننده نشان دهد.

اهمیت قوّت و جانداری ترجمه از موسیقی کمتر نیست. پاؤل شُری[4] که از سرشناسترین افلاطون‌پژوهان قرن بیستم بود، اعتراض پولوس (Pôlos) را به سقراط در گرگیاس 461ج چنین ترجمه کرده است[5]

No one but a hayseed and a fundamentalist would be so tactless as to drag his moral sentiments into the conversation in this way.

و کوشیده در ترجمۀ سخن سقراط در آن بخش مشهور پولیتیا که خیر به خور و فهمیدنی به دیدنی تشبیه شده است، بازی افلاطون با کلمات یونانی horatos (دیدنی، مشهود) و ouranos (آسمان) را در ترجمۀ انگلیسی با استفاده از کلمات eye-ball و sky-ball دمی بازآفریند.[6] شاید برخی خوانندگان به ترجمه‌ای رضا دهند که این اندازه صنعت و بلاغت نداشته باشد. بهرحال در کار ترجمه و تفسیر باید آیه[7] را چنین خواند: روح می‌کشد لیکن حرف زنده می‌کند.

[1]. در یونان قدیم دو سبک نقاشی ظروف سفالی رایج بود: در یکی که تا اوایل سدۀ 6 ق‌م رواج داشت، رنگ زمینه سرخ و رنگ فیگورها سیاه است و این را در انگلیسی black-figure pottery می‌گویند؛ در آن دیگری که از اوایل سدۀ 6 تا اواخر سدۀ 3 ق‌م رواج داشت، رنگ زمینه سیاه و رنگ فیگورها سرخ است و این را در انگلیسی red-figure pottery می‌گویند.

[2]. گیلبرت موری (Gilbert Murray, 1866–1957) مترجم نمایشهای یونانی و استاد دانشگاههای گلاسکو و آکسفرد و هاروارد بود که ترجمه‌های منظومش از دورۀ آثار آیسخولُس و ائوریپیدس معروف است. متأسفانه مأخذ نکتۀ مذکور یافت نشد اما یقین که هملت و اورستس (چاپ یکم: 1914) نیست.

[3]. در شش هفت ویراستی که از هملت دیدیم، اسم Hamlet در این جمله نبود.

[4]. پاؤل شری (Paul Shorey, 1857–1934) کلاسیست امریکائی و مترجم پولیتیا و حافظ ایلیاس و مصحح هوراتیوس و از بزرگترین افلاطون‌پژوهان سراسر تاریخ است. فوق‌لیسانس را از هاروارد گرفت و دکترا را از مونیخ و از 1885 تا پایان عمر در چندین دانشگاه درس گفت. از 1908 جزو سردبیران Classical Philology بود و دهها مقاله برای این مجله نوشت. ترجمۀ مشهورش از پولیتیا جزو کتابخانۀ آثار یونانی و لاتین لوب (LCL) منتشر شد (ج 1 شامل دفترهای 1 تا 5: 1930؛ ج 2 شامل دفترهای 6 تا 10: 1935)؛ دو مجلد جیبی شامل قریب 200 صفحه مقدمه، متن یونانی، ترجمۀ انگلیسی و حدود 3000 پانویس عالمانه. این اثر را که بسیاری افلاطون‌پژوهان از شاهکارهای ترجمۀ آثار افلاطون و بهترین ترجمۀ انگلیسی پولیتیا دانسته‌اند (مثلاً رک Culture and Society in Plato’s Republic از مایلز برن‌ییت، ح 3)، فؤاد روحانی در مقدمۀ ترجمۀ جمهور (بنگاه ترجمه و نشر کتاب 1335، ص 9) «تحت‌اللفظی» و «یک سلسله معماهای لاینحل» نامیده است. این وصف آخر را راست گفته که بالاخره فهم چنین اثری ورای قوۀ او بود؛ اما چطور فهمید که این ترجمه تحت‌اللفظی است؟ او که یونانی نمی‌دانست. فتأمل!

[5]. تا ضرباهنگ ت و س حفظ شود. اصل: آلِیْسْتاتُیاؤتاگِیْن پُلِّه آگْرُیْکیا اِسْتین توس لُگوس (ἀλλ᾽ εἰς τὰ τοιαῦτα ἄγειν πολλὴ ἀγροικία ἐστὶν τοὺς λόγους.)؛ لطفی: به هر حال این روش در گفت و گو دور از ادب است؛ جیمز نیکولز: But it is much rudeness to lead arguments into such things.

[6]. Plato, The Republic, trans. Paul Shorey, vol. II (London: Heinemann, 1935), 108–109 (= Pl. Rep. 509)

[7]. قس دوم قرنتیان 6.3: که او ما را هم کفایت داد تا عهد جدید را خادم شویم، نه حرف را بلکه روح را زیرا که حرف می‌کشد لیکن روح زنده می‌کند.

این ترجمۀ بخش عمدۀ پیشگفتاری است که رجینالد الن فقید بر ترجمۀ خود از شش دیالوگ افلاطون نوشته. همۀ پانویسها از مترجم است. برای متن اصلی رجوع کنید به :

  1.  , R. E. Allen ( trans. & comm.)The Dialogues of Plato I: Euthyphro, Apology, Crito, Meno, Gorgias, Menexenus (New Haven: Yale University Press, 1984), xi–xiii

:کلیدواژه ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

3 + 3 =

چند ملاحظه در ترجمه آثار افلاطون – حلقه‌ی تجریش | حلقه‌ تجریش