سخن هوچیگر: «معماری بدون حدید چیز بهتری است»
نوشتهی استفن بیلی[1]
ترجمهی علی غرقی
زها حدید مشهورترین معمار زن دنیاست. آیا [وضعیت] زنان و، درواقع، معماری، بدون شخصیت عالمگیرِ سمج و یکدندهی او چیز بهتری نخواهدبود؟
زها حدید استودیوش را در 1980 تأسیس کرد، و طی 14 سال ابتدایی فعالیتش، بهشکل بیمعنایی، به این خاطر که نتوانسه بود چیزی بسازد، مشهور شد. این شهرت با سروصداهای طرفداران سینهچاکش تقویت یافت؛ کسانیکه در زاویههای انعطافناپذیر [طرحهایش] و بعدها در فرمهای آمیبیِ حبابی جانورگونۀ [ساختمانهایش]، انکار بیباکانۀ سنتهای محافظهکارانه را میدیدند.
طرح برندهاش برای مسابقهی «اپرای کاردیف[1]» علت شهرتش بود؛ او در آن کار توانستهبود، با استفاده از نبوغش، توأمان نظر چپیها و راستیها را علیه خود جلب کند؛ گروه اول طرح را به نخبهگرایی متهم کردند، گروه دوم آن را بهشدت ظالمانه میدیدند. بعد از سالها تقلا و مانور رسانهای، سرانجام پروندهی این کار در 1995 بسته شد. خانم حدید تبدیل به نماد مظلومیت دربرابر برخوردهای سلیقهای و تبعیض علیه زنان شد.
اولین ساختمان واقعی زها حدید در 1993 پدیدار شد. یک ایستگاه کوچک آتشنشانی داخل یک کارخانهی سوئیسی-آلمانی تولید مبلمان. از زوایای بتنیِ جیغ و فضای داخلی از هم گسیختهی این بنا با مهارت عکاسی کردند و مجلات هم از سر وظیفهشناسی آنها را منتشر کردند، هرچند که به مذاق خودِ آتشنشانان چندان خوش نیامد. آنها کاربری ساختمان را تغییر دادند. الآن یک مرکز نمایشگاهی است.
زها حدید انگار به تلافی این کار برخاسته باشد، لباسهای موجداری به تن کرد که «پرادا» و «ایسی میاکی» طراحی کردهبودند، و دور دنیا دوره افتاد. حالا او تبدیل به قهرمان معماریای شد که بیشتر مشغول «نظرات شخصی» بود تا منفعت عمومی. در ولفسبرگ یک مرکز علوم، و کارخانهای برای بی.ام.دبلیو در لایپزیگ ساخت. برای برندِ شنلِ «کارل لاگرفلد[2]» یک نمایشگاه پاپ-آپ ساخت که شبیه کیفدستیای بود که از لحاف درست شده باشد.
منتقدین زیرلب میگفتند که کارهایش هیچ ارتباطی به زمینه و جایی که در آن ساخته میشوند ندارد؛ میگفتند او ترجیح میدهد پتانسیلهای زیبای زمین را نابود کند؛ اصلاً وظیفهای برای پاسخگویی به نیازهای کارفرما برای خود قائل نیست، و همهچیز را به خدمت میگیرد تا فقط اسم خودش را بهعنوان یک «معمار جهانی» توی بوق کند. فرمهای شگفتانگیزی طراحی میکرد که چشمها را خیره میکرد، اما اغلب بهسختی میشد ساختشان، و تقریباً همیشه آنقدر نسبت به امکانات فنی ساختمانسازی بیتفاوت بود که هزینهی اجرای پروژههایش سربهفلک میکشید. در سال 2012، یکی از مسئولانْ طرحش را برای مرکز ورزشهای آبی المپیک لندن، یک «شوخی» خواند. به دلیل مشابه (هزینهی تمامشدهی دوبرابر سقف تعیینشده)، شینزو آبه[3]، نخستوزیر کلافهشدهی ژاپن، طرح استادیوم المپیک 2020 را همین اواخر در سطل زباله انداخت.
فرم استادیوم توکیو شبیه به یک کلاه غولآسای دوچرخهسواری است که از اکرلیک ساخته شدهباشد. اما چرا؟ دو تن از مفاخر و پیشکسوتان معماری ژاپن، آراتا ایسوزاکی[4] و فومیهیکو ماکی[5]، فحش و لعنت نثار این طرح کردند. آنها گفتند که طرح هیولاوَش و اسرافکارانه است؛ نه تنها احترامی برای مکان پروژه قائل نیست، که حتی آن را اصلا به حساب نمیآورد. این موضوع، البته و بهطور حتم، مدنظر خانم حدید بــودهاست. معماران بینالمللیای چون ایشان نمیخواهند به کارفرما یا سایتش احترام بگذراند. آنها فقط به شخص خودشان احتراممیگذارند.
حالا بنا به تجربه، خانم حدید بیشتر ترجیح میدهد مکان پروژههایش حیاط خلوت دیکتاتورها و حاکمان خودکامه باشد. آخرین معماریهای او همیشه مورد تائید رسانههای گوشبهفرمان معماری و دیزاین قرار گرفتهاند، و بدینترتیب از طریق دیزاین مسببات رهایی مردمان را از زیر یوق رژیمهای سرکوبگر فراهم کردهاست! او پروژههای تکمیلشده یا در دست اجرای زیادی در لیبی، قطر، روسیه، چین، عراق و آذربایجان دارد.
پروژهاش برای قطر، که در جریان رسواییهای کثیف فیفا کمی هم لکهدار شد، جالب توجه است: از آسمان که نگاه میکنیم، استادیوم جام جهانی 2022 زها حدید با آن گشودگیهای بادامیشکل و انحناهای لَبی، شکل یک فرج غولپیکر است، جل الخالق! یک نفر این قضیه را به خانم حدید گوشزد کرد و ایشان در پاسخ گفت که اگر هرچیزی که سوراخ دارد را به شکل واژن میبینید، مشکل از خودتان است.
زها حدید، چیزهای زیادی به زبان شکلی معماری جهان اضافه کرده است، اما به شعور و مناسبات آن هیچ نیفزوده است. این قضیه، امروز که او نائل به دریافت مدال طلای RIBA[2] گشت، [برایمان] مسجلتر شد. به مناسبت دریافت این جایزه، خانم حدید در برنامهی رادیویی «تودی[3]» ظاهر شد، با تبختر و در کسوت یک سلیطهی آزردهخاطر، مصاحبهای ارائهکرد که [اوّلش] با بزرگواری و بلندنظری شروع شد، اما [آخر سر] با گوشتتلخی و گزندگی پایان یافت. شنوندگان لابد هرکدام تعبیر خود را از دیدگاههای تحققناپذیر، رفتار پرخاشگرانه، بیبهره از جذابیت، و تلخی بیپایان او داشتند.
زها حدید، مثل جاناتان میلر[4] – که هر جایزه و نشان افتخاری را که مربوط به کارهایش باشد، گرفتهاست – دلخور است و احساس میکند در حقش بیانصافی شدهاست. او به شنوندگان [برنامهی رادیویی] تودی گفت که قربانی تبعیض جنسیتی است، [چرا؟] چون در بسیاری از کلوپها راهش نمیدهند[5]. خب ایشان که قطعاً میتواند عضو آتنائیوم[6] شود، کلبهی خیلی فقیرانهای نیست. تازه، RIBA ای هم که بهتازگی او را نائل به دریافت مدال طلا کرده، خودش بهترین کلوپ معماری دنیاست.
بعد، همینطوری که مدال طلا بهشکلی استعاری در زمینهی تصویر میدرخشید، بانوی پانتومیمی[7] ادعا کرد کسانی بهنام «زعمای قوم» همیشه چوب لای چرخ کارهاش گذاشتهاند. حقیقت این است که کارهای زها حدید [همواره] از سوی نهاد معماری اشرافی و بسیار معزّزی حمایت و تبلیغ شدهاست که کسانی چون «لُرد» ریچارد راجرز (هشتاد و دوساله)، «لُرد» نورمن فاستر (هشتاد ساله)، و «سِر» پیتر کوک (هفتاد و هشت ساله) جزئی از آنند.
زها حدید با مخارج خارج از کنترلی [که مرتباً برای پروژههایش میتراشد]، با کاربریهای موردسوال [بناهایی که میسازد]، با اشکال مضحک [ساختمانهایش][8]، و با شخصیت نامتعادل و کلهشق [خودش]، هنوز روی یک سری پیشداوریهای عوامانه راجع به معمار و معماری پافشاری میکند. او احتمالاً پیشداوریهای مخرّبی هم دربارهی وضعیتی دارد که در آن یک زن مورد تمسخر قرار میگیرد.
منبع:
http://blogs.spectator.co.uk/2015/09/zaha-hadids-aggressive-performance-on-today-confirms-why-architecture-would-be-better-off-without-her/
[1] Stephen Bayley
[2] Royal Institute of British Architects – موسسهی سلطنتی معماران بریتانیایی
[4] Jonathan Miller
[5] اشاره به اینکه عضویت در بسیاری از کلوپهای باسابقهی انگلستان کماکان برای زنان امکانپذیر نیست. – مترجم
[6] Athenaeum – کلوپ صاحبنامی در لندن (تاسیس 1824)، که تنها از نخبگان عملی، فرهنگی و هنری عضو میپذیرد. تا قبل از 2002 فقط مردان میتوانستند عضو این کلوپ شوند. – مترجم
[7] pantomime Dame – در پانتومیم مدرن به شخصیت زنی میانسال و مضحک گفتهمیشود که معمولاً یک مرد نقش آن را ایفا میکند. – مترجم
[8] Featurism اصطلاحی است که رابین بوید، معمار استرالیایی، آن را برای نخستین بار در کتاب «بیقوارگی استرالیایی» (1960) به کار برد.
[1] Cardiff Opera House
[2] Karl Lagerfeld
[3] Shinzo Abe
[4] Arata Isozaki
[5] Fumihiko Maki