این متن مربوط به بخش دباره ما سایت فضا و دیالکتیک است : http://dialecticalspace.com/about-us/
دربارهی سایتِ «فضا و دیالکتیک»
فضا و دیالکتیک دو کلیدواژهای هستند که مطالب این سایت، به نحوی به آنها ارجاع میدهند. اما چرا این دو مفهوم؟ از دید ما در حوزهی مسئلهی فضا/شهر ــ که مواردی همچون نابرابریهای فضایی، سیاستهای فضایی/شهری، برنامهریزی و سیاستهای مسکن، سیاستهای زمین، برنامهریزی کاربری زمین، و … را شامل میشود ــ با فقدانِ حادِ اندیشهورزیِ انتقادی روبهرو هستیم. از یک سو در دهههای اخیر، با پدیدهای یکسره نو و دائمن در حال دگرگونی مواجهیم که هانری لوفور آن را اوربانیزاسیون (urbanization) و تولیدِ فضا در مقیاس سیارهای مینامد. از سوی دیگر، رویکردهای رایج در این حوزه فاقد پیوند درونی با این مسئلهی نوپدید هستند یعنی ذاتِ مسئله و کیفیتِ نوپدیدِ این مسئله را به چنگ نیاورده و در نتیجه نتوانستهاند آن را تبیین کنند. پیامد بلافصلِ این وضعیت، ارائهی یک بازنمایی مخدوش از واقعیت در قالبِ نظریه/ایدئولوژی است که خود به بازتولید فقر و نابرابریهای فضاییِ کنونی میانجامد. به این ترتیب مشروعیت و ضرورتِ خودِ نظریه نیز زیر سوال میرود. در نتیجه برنامهریزان و سیاستگذاران شهری، به اقدامات ضربتی روی میآورند و نظریهی «بینیازی به نظریه» را مبنا قرار میدهند. این چرخه پیامدهای اجتماعیِ فاجعهباری به دنبال داشته و دارد. نظریه خود نیرویی مادی و تاثیرگذار در فرایند تغییر است که میتواند ترقیخواه یا واپسگرایانه باشد. در نتیجه باید به نظریهپردازی و مفهومپردازیِ انتقادیِ فضا روی بیاوریم.
اما در اینجا با مسئلهای روششناختی نیز مواجهیم. با اینکه معمولن هستیشناسی، شناختشناسی و روششناسی به طور کلی، مثلن در علوم اجتماعی در مقابل علوم طبیعی تعریف میشوند اما رویکرد بدیلی نیز ممکن و البته ضروری است. به این معنا که میتوان هستیشناسی را از منظر ویژگیهای یک موضوعِ خاصِ شناخت، بازاندیشی کرد. در نتیجه اگر ابژهی پژوهش، دارای نوعی سرشت درونی با ویژگیهای هستیشناختیِ یکه باشد، مقولات هستیشناختی، شناختشناختی و روششناختی خاص خود را میطلبد که با مقولات فلسفی کلی که از پیش به دست ما رسیدهاند سازگار نیستند. از این منظر، «هستیشناسی اجتماعی» بیش از اندازه عام و در نتیجه زیادی همگونساز/مسطحساز است. در نتیجه اگر مبنای استدلالمان را بر هستیشناسیِ اجتماعی به طور کلی بگذاریم، یکتاییِ هستیشناسیِ خاص ابژهی پژوهش را تشخیص نخواهیم داد و در دام نوعی خودسرانگیِ غیرعلمی فرومیافتیم.
برخی روشها که میتوان آنها را در چارچوب دیالکتیکِ نظاممند یا به گفتهی کریستوفر جی. آرتور، دیالکتیک جدید دستهبندی کرد، بر هستیشناسی یکتای ابژهی پژوهش ــ سرمایه ــ مبتنی اند. به نظر میرسد فضا نیز به عنوان ابژهی پژوهش، هستیشناسی یکتای خود را داشته باشد که امکان شناخت آن با روشهای عام و رایج وجود ندارد. بر مبنای چنین استدلالی، برای شناخت پدیدههای نوپدیدی مانند فضا، نیازمند سطوح و لایههای تحلیل هستیم. برداشتِ خاصی از دیالکتیک میتواند روشِ خاصِ شناخت فضا باشد: نوعی دیالکتیکِ فضا؛ که نوعی اندیشهورزیِ رابطهای و مبتنی بر سطوح تحلیل است.
به بیان دقیقتر، از دید ما روش نمیتواند از مسئله مجزا باشد. روشِ پژوهشِ مسئله، از همان ابتدا، بخشی از مسئله است. پس اگر بتوان مسئله را حولِ مفهوم دیالکتیکیِ فضا صورتبندی کرد، تصورمان بر این است که روش شناخت این مسئله نیز ضرورتن شکلی از دیالکتیک خواهد بود. این خودِ ابژهی پژوهش ــ در اینجا، فضا و مولفههای سازندهی آن ــ است که روشِ پژوهش ابژه را تولید میکند. روش نمیتواند خودسرانه و از بیرون، یعنی از ذهنِ سوژه، بر مسئله یا ابژهی پژوهش تحمیل شود. نوعی پیوندِ درونی بین روش و مسئله وجود دارد.
در چند دههی اخیر، موج عظیمی از نظریهپردازیها و مفاهیم نو در حوزهی ادبیات انتقادی مسائل شهری یا به طور عام، فضا شکل گرفته است. این حوزه، یکی از سرچشمههای اصلیِ مطالب این سایت خواهد بود. از طرف دیگر، همان طور که گفته شد، برای حل مسئله نیازمند روشِ خاصِ شناختِ مسئله هستیم. در نتیجه میکوشیم تا به دو سرچشمهی پربارِ دیگر یعنی رئالیسم انتقادی و دیالکتیک نظاممند و شکلهای دیگری از دیالکتیک بپردازیم. تصور ما این است که این حوزههای دانش، در پیوند با یکدیگر، مفاهیم و روشهای مناسبی را برای دامنزدن به اندیشهورزی انتقادی حولِ مسئلهی شهری در اختیار میگذارند. بر آن هستیم تا در این سایت، به انتشار مطالبی بپردازیم که بر پیمودنِ چنین مسیری، روشنیِ بیشتری میافکند.
افزون بر این، برای گسترش و تعمیق فرایند آموزش در حوزههای پیشگفته به دنبال آن هستیم تا به مرور زمان، مطالب سایت در «سه سطح» ارائه شوند. سطح اول، که همان سطح نظریهپردازی و مفهومپردازی است بیشتر بر ترجمهی متون اصلی دربارهی مفاهیم فضا و دیالکتیک مبتنی است. نوبودگی مفاهیم در این سطح، بیتردید، پیوند مخاطبان را با آن، دشوار میسازد. در نتیجه با تاکید بر ضرورتِ این سطح، سطح دومی را در نظر داریم که بر بازاندیشیِ انتقادیِ مفاهیمِ سطح اول، از سوی نویسندگان و تحلیلگرانِ فارسیزبان مبتنی است. در این سطح میکوشیم تا گسترهی مخاطبان را وسعت بخشیم. اما در این حد متوقف نمیشویم. همچنان که گفتهشد رویکردِ اساسیِ این سایت، مسئلهمحوربودنِ آن است. در نتیجه دو سطح پیشین، هر چند لازم اما کافی نیستند. این چرخه زمانی کامل میشود که بتوان ضرورتِ نظریهپردازی را به نحوی مسئلهمحور تبیین کرد. در نتیجه در سطح سوم، میکوشیم تا اهمیتِ مسائل روششناختی را در مواجهه با مسائلِ حادِ زندگیِ روزمرهیمان نشان دهیم. از همین رو در این سطح، که به تعبیری انضمامیترین سطح است، با مسائل مشخص آغاز میکنیم: نابرابریهای فزایندهی شهری و منطقهای، فقر گسترده، بیکاری و بیخانمانی، کاهش پیوستهی خدمات دولتی، اعیانیسازی و نوسازی بافتهای فرسوده و … . هدف آن است تا بر درهمتنیدگی مسائل مفهومی و غیرمفهومی تاکید کنیم. میخواهیم نشان دهیم که برنامهریزی برای حل مسائل، همزمان فرایندی مفهومی و مادی است.
در پایان باید اشاره کنیم که مشتاقانه پذیرای نوشتههایی هستیم که میتوانند مشارکتی در هر یک از موضوعات و سطوح پیشگفته باشند.
راه ارتباط با ما: info@dialecticalspace.com