سیاست و اعتراض؛ گفت‌وگو با نَنسی اسپِرو
1394-12-16

سیاست و اعتراض؛ گفت‌وگو با نَنسی اسپِرو

مترجمان: شکوفه غفاری و علی گلستانه

نَنسی اسپِرو[1] به سال ۱۹۲۶ در کِلِولند، واقع در در ایالت اُهایو، زاده شد. در ۱۹۴۹ به درجه‌ی لیسانس هنرهای زیبا از دانشگاه هنری شیکاگو رسید. در ۱۹۹۱ از همین دانشگاه و در ۲۰۰۱ از کالج ویلیامز دکترای افتخاری گرفت. اسپِرو از پیشگامان هنر فمینیستی است. آثار او از دهه‌ی ۱۹۶۰، بیانیه‌ای تند علیه سوءاستفاده‌ی فراگیر از قدرت، غلبه‌ی [سیاسی و اقتصادی] غرب، و تفوق مردانه بود. آثار او که به شکلی بسیار خام‌دستانه روی کاغذ و در قالب چیدمان‌هایی ناپایدار اجراء شده‌اند، اغلب طرحی از پندارها و کارمایه‌های مربوط به رویدادهای حاضر یا تاریخی به دست می‌دهند، رویدادهایی چون شکنجه‌ی زنان در نیکاراگوئه، کشتار یهودیان در هولوکاست، و جنایات جنگ در ویتنام. اسپِرو گستره‌ای غنی از منابع تصویری را دستمایه‌ی کار خود قرار می‌دهد، منابعی که زنان را در مقام پیشگامان می‌نشاند: هیروگلیف‌های مصر، تاریخ نقاشی سده‌ی هفدهم فرانسه، و تبلیغات زیرپوش‌های زنانه‌ی فردریک در هولیوود. پیکره‌هایی که اسپِرو تصویر می‌کند، در ترکیبی غیرسلسله‌مراتبی و بر طومارهایی ستُرگنما[2] همزیستی می‌کنند، و از نظر بصری با تکیه بر اصول تعادل و تبادلِ نیرو، قوت گرفته‌اند. اسپِرو در ۲۰۰۶ هنرمند منتخب آکادمی هنرها و ادبیات امریکا شد. برخی از جوایز او این‌ها هستند: جایزه‌ی یک عمر فعالیت، از سوی انجمن کالج هنر (۲۰۰۶)؛ جایزه‌ی افتخاری انجمن حزبی زنان برای فعالیت هنری (۲۰۰۵)؛ جایزه‌ی هنری هیروشیما (به‌همراه لئون گالِب. ۱۹۹۶)؛ مدال اسکوهِگِن (۱۹۹۵). کارنماهای مهم او این‌ها هستند: مرکز هنر معاصر گالیسیا، سانتیاگو دِ کُمپوستِلا (۲۰۰۳)؛ مؤسسه‌ی تکنولُژی ماساچوست، مرکز هنرهای تجسمی لیست، کِمبریج (۱۹۹۴)؛ مؤسسه‌ی هنر معاصر، بوستون (۱۹۹۴)؛ موزه‌ی هنر مدرن، نیویورک (۱۹۹۲)؛ و موزه‌ی هنر مدرن، لُس‌آنجلس (۱۹۸۸). اسپِرو در نیویورک زندگی و کار می‌کرد، تا اینکه در ۲۰۰۹ درگذشت. گفت‌وگوی حاضر را سایت هنر سده‌ی بیست‌و‌یکم با نَنسی اسپِرو انجام داده است.

– از چه زمانی توجه‌تان به کارمایه‌های سیاسی معطوف شد؟

– گمان می‌کنم غریزه‌ی سیاسی من از دوستی با لئون گالِب[3] بیدار شد. او در کار هنری همواره یک پایش داخل سیاست بود، خواه آشکار و خواه پنهان. فکر می‌کنم او مرا به سوی خودش کشید، به سوی تئوری‌ها و هنرش. و این جنبه از اندیشه‌ی او بر من بسیار تأثیر گذاشت. کارهای هنری من تا قبل از آشنایی با گالِب بسیار غیرسیاسی بود. وقتی از پاریس برگشتیم و دیدیم که درگیر جنگ با ویتنام شده‌ایم، فهمیدم که امریکا هاله‌ی تقدس‌اش را برایم از دست داده و حق‌اش در ادعای اینکه «ما دست‌مان پاک است» در نظرم بی‌اعتبار شده است. ما [مردم] وارد جنگی شده بودیم که به آن دعوت‌مان نکرده بودند. چرا؟ چرایی‌اش دلیلی سطحی از سوی واشنگتن بود، آنقدر سطحی و بی‌ربط که مرا مشغول کرد. فهمیدم که ما، به‌عنوان شهروندان امریکایی، گناهکار هستیم. احساس مسئولیت می‌کردم. و هنگامی که مجموعه‌ی جنگ[4] را شروع کردم، این احساس مسئولیت بر من غلبه داشت. می‌خواستم مسیر حوادث را تغییر دهم، و به این منظور، نقاشی کردم.

من با رنگ روغنی روی بوم یا طراحی یا نقاشی روی کاغذ، تابلوهایی تیره از دلدادگان نقاشی می‌کردم. تااینکه تصاویر جنگ را در تلویزیون دیدم، نه حتی سانسورشده، بلکه کاملاً علنی: تصاویر بمباران و به‌رگباربستن روستاهای ویتنام با هلیکوپترها. صحنه‌ی هولناکی را به یاد می‌آورم که در آن زنی از خانه‌اش که در آتش می‌سوخت می‌گریخت. هلیکوپترها در سطح پائین پرواز می‌کردند و مردمی را که از خانه‌هایشان می‌گریختند به رگبار می‌بستند. و ما بینندگان این صحنه‌ها یکی از دلایل این فجایع بودیم. من آن موقع فهمیدم که نماد جنگ ویتنام هلیکوپترها هستند، و به‌این‌ترتیب هلیکوپتر به کارمایه‌ی اصلی آثارم بدل شد.

تصویر سرهای بریده در نقاشی‌های جنگ را از پندارم کشیدم. درباره‌ی مردهایی خوانده بودم که سر اسیران خود را می‌بریدند و نوک نرده‌های آهنی می‌زدند. یا گوش‌هایشان را می‌بریدند. چیز وحشتناکی بود. غنیمت‌های جنگی را تداعی می‌کرد، اینکه جنگجو در میدان جنگ بخش‌هایی از بدن قربانی خود را جدا می‌کرد و با خود می‌آورد تا از آن به‌عنوان دکور استفاده کند.

– تماشای جنگ در تلویزیون باعث شد تا احساس برائت و بی‌گناهی‌تان را از دست بدهید؟

– راه کامل و بسیار مؤثری برای ازدست‌رفتن این احساس بود. با تماشای این‌ها در تلویزیون واقعاً احساس برائتی را که به عنوان یک شهروند امریکایی داشتم از دست دادم.

– مجموعه‌ی جنگ چقدر به آثار امروزتان، یعنی مجموعه‌ی تیرک ماه مه؛ کَلَک زندانی‌ها را بکَنید[5]، مربوط است؟

آخرین کار اینجاست. دارد پیش می‌رود. درواقع من آثارم را می‌پراکنم. چند ماهی فکر می‌کردم که کار بعدی‌ام چه خواهد بود، برای آنکه خود را از کاری که می‌کردم رها کنم و درباره‌ی این بیاندیشم که در زمان پیشِ روی‌ام می‌خواهم چه کنم. اما امیدوارم که هنرم پیوستار داشته باشد و اندیشه‌ی نهفته در آن در طول سالیان مثل یک ملودی تداوم یابد.

در اجرای تیرک ماه مه، به یکی از نقاشی‌هایی که در مجموعه‌ی جنگ کشیده بودم فکر می‌کردم. یک تیرک ماه مه[6] نقاشی کردم با سرهای بریده‌ی خون‌آلودی که از روبان‌های رنگین پُر زرق‌وبرق آویزان بودند. و آن‌وقت بود که به این نمایش دعوت شدم، و فکر کردم «چه کار شیطانی‌ای می‌خواهم انجام دهم؟». شروع کردم به تهیه‌کردن پیش‌طرح از چیزهایی معیّن. واقعاً ایده‌ی مشخصی برای این پروژه نداشتم. بعد روی تیرک ماه مه کار کردم.

تیرک ماه مه را برای کارنمای خاصی می‌سازید؟

– در واقع برای بی‌ینال ونیز. فکر می‌کنم در غرفه‌ی ایتالیایی، در ابتدای سالن نخست نمایش داده خواهد شد.

– چه چیزی این همه را به هم پیوند می‌دهد؟

– شباهتی هولناک این آثار را از درون به هم پیوند می‌دهد. اما در چهل سال اخیر، به جای اینکه به سراغ عکاسی یا مدیاهای دیگر بروم، تنها در واکنش‌ام به قضیه عمیق شدم. نشان‌دادن جنون و وحشیگری جنگ ناگوار است. من نمی‌توانم آن را در مُدی رئالیستی نشان دهم؛ بنابراین کارم نمودی سوررئال می‌گیرد. حتی فکر می‌کنم واکنشی که دربرابر ویتنام نشان دادم، همه‌ی آن گروتِسک‌ها، همه‌ی آن تصاویر سوررئال، واکنشی بود به جنگ، در معنای کلی. کارمایه‌ی آثار من جنگ بود و هنوز هم هست. برای مدتی طولانی کسی نمی‌توانست تشخیص دهد که موضوع آن کارها ویتنام بود. می‌دانید، مثل اینکه می‌گویند «فلان چیز هنر است، چون من می‌گویم»، آن آثار هم اگر من بگویم می‌شوند درباره‌ی ویتنام یا درباره‌ی عراق.

– چرا آن سرهای بریده، سرِ زنان بود؟

– فکر می‌کنم تصمیم‌ام چنین چیزی بود، اینکه هنرم را صرف چیزی کنم که فکر و ذکرم بود. من زنی از جَرگه‌ی هنرمندان زن بودم و واقعاً دوست داشتم بدانم معنی‌اش چیست که در این دنیا هنرمندی زن باشی. بنابراین منحصراً زنان را نقاشی کردم. بعدتر کمی پس‌رفت کردم و هم زنان را کشیدم و هم مردان را؛ اگرچه به‌شکلی غریب تیرک ماه مه را بیشتر سرِ زنان می‌دیدم، بااین‌حال فکر نمی‌کنم کاملاً این را نشان داده باشم. فکر می‌کنم اسیران مرد را چنان خوب نقاشی کرده‌ام که زن به نظر می‌رسند.

– اما الان شما آن‌ها را به‌شکل زن می‌بینید.

– الان من آن‌ها را به‌شکل زن می‌بینم. اما گمان می‌کنم آن‌ها خیلی مردانه بودند، و اینکه آن‌ها در دل زمانی هستند که نقاشی‌شان کرده‌ام. در آن زمان آن‌ها هم مرد بودند و هم زن.

– شما اغلب روی نقاشی‌ها و طراحی‌هایتان بافاصله کار می‌کنید، با پانل‌های متعددی که در محیط نمایشگاه نصب شده‌اند.

– این کار را در کارنمای شکنجه‌ی زنان کردم. چهارده پانِل داشتم که با میخ دورتادور دیوارهای نمایشگاه زده بودم. اغلب کارهایم در آن نمایشگاه درباره‌ی شکنجه‌ی زندانیان سیاسی زن در امریکای مرکزی و جنوبی بود و وضعیت آنان در زندان و اینکه چگونه ازشان سوءاستفاده می‌شود را نشان می‌داد. کارم را با بی‌اطلاعی و از صفر آغاز کردم و به‌عنوان یک زن شروع کردم به بررسی وضعیت زنان، بررسی اینکه معنای یک زندانیِ زن بودن چیست. و دوباره، معنای یک هنرمندِ زن بودن چیست؟

– آیا به عنوان هنرمند قصد داشتید کاری که می‌کنید یک جور اعتراض باشد؟

– گمان می‌کنم، شاید بتوان گفت که هنر من یک جور اعتراض است. من چیزها را از منظر مشخصی می‌بینم، و به‌عنوان یک هنرمند، ترجیح می‌دهم در این عرصه اعتراض خود را بیان کنم، یا برای عموم مردم بگویم که به چه چیزهایی می‌اندیشم. شاید قوی‌ترین آثارم ازآن‌رو قوی باشند که با خشم اجراء شده‌اند. با توجه به اینکه من فمینیست هستم، نمی‌خواهم هنرم واکنشی باشد به آنچه ممکن است هنر مردانه بخوانیم، یا واکنشی باشد به هنر بزرگ. فقط می‌خواهم هنر باشد. در مسیری پُر پیچ‌وخم و نه سرراست و مستقیم، می‌توان مرا معترض دانست، معترض به روشی که با آن به هنر نگاه می‌کنند، معترض به نگاهی که هنر را به سوی دوره‌مندبودن یا به درون دسته‌بندی خاصی هُل می‌دهد. من معترض‌ام؛ اما نمی‌خواهم به کسی بگویم این کار را بکن و آن کار را نکن. کاری را می‌کنم که می‌خواهم، و از هنر زنان هم دفاع نمی‌کنم.

– فکر می‌کنید کدام‌یک از آثارتان مشخصاً درباره‌ی اعتراض هستند؟

– مجموعه‌ی جنگ به‌طورحتم اثری اعتراضی است. مستندات آرتو[7] هم هنر اعتراضی بود.

– اعتراض همان کارمایه‌ای است که شما را به عنوان یک هنرمند به کار ترغیب می‌کند؟

– پیداکردن اینکه چه درونمایه‌ای مرا جذب یا به کار ترغیب می‌کند بسیار دشوار است. مشخصاً در گذشته‌ها که دلدادگان را نقاشی می‌کردم، همیشه از آن‌ها تفسیری وجودانگار (اگزیستانسیال) ارائه می‌کردم. آنچه مربوط به وجود آدمی‌ست، تنها سرنوشت مردان نیست؛ سرنوشت زنان نیز هست، سرنوشتی همگانی و سِرِشت بشر است.

– نوعی زیرکی و باریک‌بینی در نحوه‌ی اعتراض‌کردن شما در آثارتان هست.

– بله. من به دنبال اعتراض تحت‌الفظی و مستقیم نیستم، مثل حمل یک علامت یا تابلو! فکر می‌کنم باربارا کروگر[8] مثالی خوب برای هنر معترض است. احساس می‌کنم اصلاً دوست ندارم به کسی بگویم باید این‌طور رفتار کند. کاری را که می‌خواهم انجام می‌دهم، و اگر دیگران بخواهند چیزی از کاری که من می‌کنم برگیرند، هیجان‌زده می‌شوم. این پیام من را به جهان خواهد رساند. من به پیام‌ها علاقمندم. وقتی به نمایشگاه اِی.آی.آر[9] پیوستم، و توانایی آن را یافتم که هنرم را به جهان عرضه کنم، احساس کردم که چنین حرف‌هایی برای گفتن به جهانیان دارم.

– اِی.آی.آر نمایشگاهی منحصراً زنانه است. برای شما معنی‌دار بود. از چه زمانی توجه‌تان به مسئله‌ی ارتباط هنر و جنسیت جلب شد؟

– وقتی از پاریس به نیویورک بازگشتیم، با گروهی آشنا شدم متشکل از هنرمندان و نویسندگانی زن و مردی که دور هم جمع می‌شدند و درباره‌ی چیزهایی بحث می‌کردند ازجمله اینکه هنرمندان باید چه کار کنند، وضعیت سیاست چگونه است، دنیای هنر به کجا می‌رود. برای مدتی طولانی، زنانی که به این جلسات می‌آمدند چندان وارد بحث نمی‌شدند. تااینکه با گروه وار (زنان هنرمند انقلابی)[10] آشنا شدم، گروهی از زنان هنرمند که دریافته بودند صدای زنان شنیده نمی‌شود. به این گروه پیوستم. پژوهش کردم، بر ضد جنگ ویتنام اعتصاب کردم، و سرآخر توجه‌ام جلب هنرمندان زن شد و اینکه جهان هنر چگونه براساس توجه بسیار به هنرمندان مرد برساخته شده بود. توجه‌ام به این مسئله جلب شد که هنرمند زن بودن چه معنایی دارد. همین امر هنر مرا تا حد زیادی به سوی سیاسی‌شدن سوق داد. ـ

 

[1]. Nancy Spero

[2]. Monumental

[3]. گفت‌وگو با لئون گالِب را به قلم همین مترجمان در شماره‌ی ۲۸۶ دوهفته‌نامه‌ی تندیس (۱۴آبان۱۳۹۳) بخوانید. ( این متن در سایت حلقه بازنشر داده شده است .)

[4]. The War Series

[5]. Maypole: Take No Prisoners

[6]. Maypole ، مربوط به فرهنگ فولک اروپا. تیرکی که از آن روبان‌هایی آوریزان شده است و در جشن، مردم با گرفتن این روبان‌ها، به دور تیرک پایکوبی می‌کنند.

[7]. Codex Artaud

[8]. Barbara Kruger

[9]. A.I.R.

[10]. WAR (Women Artists in Revolution)

 

01. Nancy-Spero

ننسی اسپرو

02_1967_Search_and_Destroy_detail

«جست‌وجو و ویرانی» [بخشی از اثر]، گواش و مرکب روی کاغذ، ۱۹۶۷

NANCY SPERO To the revolution, 1981 Handdruck, Malerei und Collage auf Papier 52 x 288 cm Courtesy Barbara Gross Galerie, MŸnchen

«به سوی انقلاب»، چاپ دستی و تکه‌چسبانی روی کاغذ، ۱۹۸۱

04

«زنی در حال سیگارکشیدن»، ۱۹۸۲

05. (2008) Maypole; Take No Prisoners II

«تیرک ماه مه؛ کلَکِ زندانی‌ها را بکنید»، چیدمان، لندن، ۲۰۰۸.

منبع: www.art21.org

 

:کلیدواژه ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

89 + = 99

سیاست و اعتراض؛ گفت‌وگو با نَنسی اسپِرو – حلقه‌ی تجریش | حلقه‌ تجریش